مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

شصت و یکمین خواب

در میانه ی ِ جنگ هشت ساله ایران و عراق،در حرکتی نمادین نیروهای صدام داردیــده،تعدادی از اسیرهای ایرانی را در  یک چهاردیواری جمع کردند و سپردند به خبرنگاران عمدتا ً غربی تا از این واقعه فیلم بگیرند و گزارش تهیه کنند.آنچه که توجه خبرنگاران خارجه را جلب نموده بود،حضور تعداد زیادی نوجوان و حتی کودک در میانه ی ِ اسیران جنگی بود،طوری که سن برخی حول و حوش ده سال بود و پشت لبشان سبز نشده  که هیچ،بیشتر کــُرک مانستی.می توان حدس زد که نیت نیروهای عراقی تلویحا ً چه بود:"ببینید ما با چه کشوری می جنگیم که خردسالان را به جبهه های جنگ می فرستند". عکس العمل مخاطبین هم دور از ذهن نیست؛ در حالی که تعداد زنان و کودکان را در حمله های انتحاری جداگانه بیان می کنند پیداست که چنین تصاویری چگونه به محکوم شدن نظام درگیر با عراق می انجامید.


در زمان های قدیم که نه حرفی از حقوق کودک و بزرگسال و بشر و مردم و ... در میان بود و نه حرفی از انواع اقسام حقوق تعریف شده ی ِ دنیای مدرن،در زمان های جنگ و وقت نیاز،نیروهای نظامی کشور با چک و لگد یکی از خروار جوانان موجود در خانه ها را بیرون می کشیدند و راهی ِ جبهه های جنگ می کردند.هر زمانه ای قواعد خود را دارد و کسی که طبق این قواعد بازی نکند باید تاوانش را بپردازد.


هر ساله با شروع شدن ماه دوم از پاییز،اخوان زحمت کش بسیجی دست به کار شده و تعداد زیادی پوستر و بنر را در سطح شهر عــَلــَم می کنند و یاد و خاطره حسین فهمیده و سی و شش هزار دانش آموز شهید دیگر را گرامی می دارند.مخاطبی که با فرهنگ زاری و مرثیه سرایی بزرگ شده ممکن است با دیدن تصاویری از این دست تحت تاثیر قرار بگیرد،اما کسی که با قواعد نظام های تسلیحاتی دنیای مدرن آشناست وا می ماند که مگر جبهه چه جای دانش آموز است؟برای بچه سیزده ساله شاید بهتر این باشد که سر کلاس های درس بنشیند تا اینکه به خود نارنجک ببند و زیر تانک برود.



عزیزانی که با بیرق عکس دانش آموزان جان ِ شرین باخته تجارت می کنند،بد نیست که گوشه چشمی داشته باشند که چنین گریزها و آبروخریدن هایی به مصداق عینی تف سربالاست و کسی که به مختصات زمانه تا حدی آشنا باشد،بیش از آنکه تحت تاثیر قرار بگیرد،نخست این سوال را مطرح می کند که کودکان چرا و با چه هدفی به جبهه ها اجیر شدند و مسئول خونهای ریخته شده کیست؟ یا اینکه آیا حتی با در نظر گرفتن نیاز های آن زمانی،براستی نیازی مبرم به فرستادن این تعداد دانش آموز به جبهه ها بود؟آیا بخش زیادی از این رفتن ها تحت تاثیر تبلیغات شبانه روزی رسانه های ملی بود و...


به هر حال اینکه چه بلاهایی سر - طبق روایات حاکمیت - 36000 هزار دانش آموز در جبهه ها و جنگ آمد،نیاز به تحقیقی بیش و کم بی طرفانه دارد که بعید به نظر می رسد که حالا حالاها فرصتش به کسی دست دهد،حالا که بودجه ها صرف تقدس بخشیدن آن زمان و آن تصمیم هاست،تا بعدها چه پیش آید.