مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

صد و هفده

برای دوستم پیامکی می رسد.گوشی اش را روشن می کند،مکثی می کند،می خواند،می خندد...

علت خنده را جویا می شویم،شرح پیامکش را می دهد:


"آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ..."

                                                                                 ( دکتر شریعتی جلوی پــَـنکه)


ما هم همگی خنده مان گرفته.کمی در موردش فکر می کنم.احتمال قریب به یقین در واکنش به پیامک هایی ست که زمانی به اسم او - چه گفته بود چه ناگفته - خروار خروار گسیل می شد.


نمی دانم در جوامع توسعه یافته چقدر چنین چیزی مرسوم است،که عبارات را از بطن  ِمتن اصلی جدا کنند و به تعداد زیاد به گوشی های دوستان گسیل کنند.فلاکتی ست که خـــــِــر بسیاری را هم گرفته.چه وطنی باشند نظیر زرتشت و یا شریعتی و چه فیلسوف بزرگ غربی نظیر نیـــــچه ( بدبخت نیچه) و یا ویتگنشتاین و....و این وضعیتی خوشبینانه ست.در پاره ای موارد گفته ای نقل می شود از کسانی که به متون دست نوشته شان دسترسی کامل نداریم (نظیر افلاطون یا زرتشت) و در پاره ای موارد نکات درج شده سنخیتی با جنس کلام و اندیشه ی ِ فردی که جمله منسوب به اوست ندارد.


به شخصه علاقه ای به گسیل کردن جملات ِ اندیشمندان ندارم.بیشتر بدین جهت که آنچه به گزین گویه معروف است،قسمتی جدا شده از متن است و همین  امر امکان برداشت های بی ربط را افزایش می دهد،بدتر آن که امکان تـــُـهی از معنا ساختن گفته ها نیز هست.سبــُــک و دم دستی شدن و از اعتبار افتادن که دیگر پیش کش.


دوم آنکه کثرت استعمال،به بی ارزش شدن و در نهایت هجو و هزل می کشاند.کما اینکه در مورد شریعتی چنین شده است و به احتمال قریب به یقین یقه بسیاری دیگر را خواهد گرفت.او فردی تاثیر گذار در تاریخ ایران بوده است.بخش اعظم آن چیزی که به نام کتب وی نشر می شود - که در واقعیت سخنرانی بوده است - را بسیاری از اندیشمندان مورد مناقشه قرار داده اند و بسیاری حتی مهمل خواندند.امروزه واجب است که نوشته های او و دیگران با دقت بیشتری خوانده شود و مورد تحلیل قرار بگیرد.و علت اینکه گفته هایش را از نگاه نظری لاجون می شمارند مشخص شود و مورد گفتمان قرار بگیرد.در زمانه ی ِ خودش بسیاری او را نادیده گرفتند،عده ای به تخریب اش پرداختند و برخی دیگر نظیر روحانیون دست به دامان تهمت و افترا و... شدند.کمتر کسی به نقد گفته هایش نشست و عده ای هم که مبادرت به این امر پرداختند کارشان طنین اندکی یافت.


بیم من این است که نوعی به هزل و هجو گرفتن اندیشه ها،آن چنان که سنتش را ما داریم،بار دیگر در این خاک قوت بگیرد و از درگیر شدن و نقد کردن،خراب کردن،ساختن،شکستن گفته ها و اندیشه ها درمانده شویم.وباز ادامه دور باطل:تراشیدن،پرستیدن،شکستن




نظرات 4 + ارسال نظر
ایمان شنبه 14 مرداد 1391 ساعت 23:17

حضرت کوروش بزرگ:)) رو فراموش کردی که چه چیزها گفته و می گوید.
این روزها ملت دنبال یک شبه ره صدساله رو رفتنند، نه زحمت فکر کردن می دهند نه زحمت خواندن و ... اگر از جایی چیزی برسد نقلش می کنند بدون اینکه بدانند آیا واقعاً طرف گفته یا نه و در صورت دیگرش همین بلایی که گفتی را به سر مملکت می آورند که البته ریشه در خصوصیات خلقی ما ایرانیان هم دارد که اگر کسی فکر هم می کرده را بی ارزش جلوه دهند بدون کوچکترین مباحثه ای فقط با تحقیر و تخفیف با ذلیل ترین روش های ممکنه.
البته من تصور می کنم دلایل دیگری هم دارد، شاید پروژه ای سیاسی از سوی حکومت باشد، شاید انتقام مخالفین حکومت، به هر حال شریعتی حرف هایی دارد که هر طرف را به نحوی بنوازد و البته این ها هم فرض هاییست که می شود داشت.

آه،بلی ! حواسم به حضرت کوروش نبود !

گمان نمی کنم خواستی سیاسی پشت ماجرا باشد.البته ممکن است که از اینکه شریعتی و طرفداران او قدری جلز و ولز داشته باشند مشعوف شوند؛ولی با این حال باید توجه داشت که شریعتی گفته های ِ به مراتب قابل تامل تری دارد تا بسیاری از سران حاکمیت یا حتی امامان شیعی.

جایی می خواندم که یکی از مسئولین - گمان می کنم یکی از سران قوه قضاییه بود - از این پدیده ابراز نگرانی کرده بود،زیرا که ممکن بود و هست که چنین عباراتی فکاهی،یـــخه بسیاری از ســـَــران معتقدات عزیزان را بگیرد.

قضیه "نـــ.ـقی" و "شــ.ــاهین نجفی" را که خاطرت هست.

راستی پسر وبلاگت چرا حذف شده؟

نگارنده یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 11:39 http://30youngwoman.blogsky.com/

من هم با تو بسیار بسیار موافقم که این ارسال های سراسری واقعاً منجر به هجو میشه ... کما اینکه افراد کم کم یادشون رفته زمان زرتشت و کوروش نوشتن و انتقال مطلب به صورت نوشتاری خیلی کار سختی بوده و مسلماً آدم ها اینهمه انرژی رو برای امورات مهم و جاری صرف می کرده اند تا نصیحت های کیلویی که جمله بندی و منطق ذهنی اش به سال های اخیر می خوره

در مورد استاد شریعتی، من خودم خیلی طرفدار پر و پا قرص و خواننده متعصبی برایش نیستم ولی اذعان دارم که حرف های قابل توجه و بررسی زیادی داشته، که البته با توجه به گرایش های مذهبی اش، در جای خود روشنفکرانه بوده و میشه از اونها استفاده های خوبی داشت

یه عادت جالبی که ما ایرانی ها داریم اینه که کلاً جدی بودن و جدی فکر کردن برایمون خیلی دشواره و به سادگی به جاده خاکی و لودگی تمایل پیدا می کنیم و این رویه در سال های اخیر، علی رغم همه نیازی که به جدیت داریم، خیلی بیشتر رواج پیدا کرده،

کاش یه کم بتونیم به خودمون سخت بگیریم، خیلی مسائل ما با یه کم سختگیری قابل رفع شدنه، ولی ملت روغن نباتی، اراده ای برای هیچ چیز نداره.

سلام آبجی

بله،ما در کل سنت به هزل و هجو کشیدن را داریم.حتی امروزه هم برنامه های پرطرفدار رسانه های داخلی و خارجی برنامه های فکاهی هستند.حالا چه "خنده بازار " باشد چه "پارازیت" که روالی بیشتر مبتنی بر هزل و هجو دارند تا طنز.

در مورد شریعتی هم من هم چنان بر موضع پیشین خودم پافشاری می کنم.شریعتی قابل نادیده گرفتن نیست و به سخره گرفتن اش را بر نمی تابم.او علاوه بر اینکه آدمی تاثیر گذار بوده - که صد البته باید گفتمانی که او راه انداخت به نقد کشیده شود و بر رویش تمرکز بشود -،آدمی صادق بوده و براستی دوستدار مردم و دست آخر همین امر هم دستش داد.اینکه بخواهد در رفتار های از این سنخ به هجو کشیده شود ابدا مورد پسند من نیست.

البته فرقی نمی کند،چه شریعتی باشد،چه خسرو گلسرخی - که او هم اندیشه نیرومندی نداشت - و یا هر کس دیگری.نمی دانم ایا در کشور های خارجی هم چنین رویه ای در کار هست یا نه.

بابک اسحاقی یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 13:43

جسارت نباشه محمد رضای عزیز
پست قبلی این وبلاگ ( جمله آلکسی دوتوکویل )
با روح و منظور این پست (آنچه به گزین گویه معروف است،قسمتی جدا شده از متن است و همین امر امکان برداشت های بی ربط را افزایش می دهد،بدتر آن که امکان تـــُـهی از معنا ساختن گفته ها نیز هست ) در تناقض نیست ؟

به شخصه ایرادی در این قضیه نمی بینم که جمله ای اگر زیبا و پر مغز باشد مدام به یکدیگر گوشزد کنیم و اصلا روی دیوار مغازه یا سر در سازمان ملل یا ما کارمند جماعت روی کازیه نامه های اداریمان بچسبانیم .
البته قبول دارم که لوث کردن هر چیزی و افراط و تفریط در هرکاری غلط و اشتباه است . در مورد سخنان دکتر شریعتی هم بنده نه تعصبی نسبت به ایشان دارم و نه شناخت کاملی از شخصیت و آثارشون
فکر می کنم به این طنزها فقط باید به دید خنده نگاه کرد و بس
اینکار تاثیری در علاقه مندی دوستان دکتر ندارد و نخواهد داشت و تعصب بیهوده در هر امری باعث فساد می شود .
مثل چند وقت پیش که همه لطیفه ها در مورد آن شیخ کهنسال شورای نگهبان بود و حالا هم که دکتر شریعتی و فردا روز هم یک بنده خدا دیگر

سلام بر بابک عزیز

به قول مصاحبه شونده ها: "سوال خوبی ست... !"

در واقعیت چنانچه در سطح نظری بخواهیم وارسی اش کنیم و جمله و متن متاخر را ار وبلاگ جدا کنیم،بلی ! حق با شماست.تناقض دارد.

اما نقش زمینه را هم نباید دست کم گرفت.به عبارتی می توان ضمن در نظر گرفتن زمینه - که در اینجا وبلاگ من و اندیشه ام است - به این جمله پرداخت و شاید در آن موقع چندان به چشم نیاید.

شاید با مثالی ضمنی توضیح اش راحت تر باشد.
در یکی از مصاحبه های مجله ی ِ خرد نامه در چند سال پیش سوالی مصاحبه کننده چنینی چزی بود:" هگل جمله ای می گوید بدین مضمون:فلسفه چیزی نیست جز تاریخ فلسفه".

و مصاحبه شونده - که الان دقیقا خاطرم نیست،شاید محمود عبادیان بود - در پاسخ شروع به توضیح و تشریح بسیار مفصلی کرده بود.شاید به کسی که علاقه ای به فلسفه ندارد،یا تخصص اش در فلسفه در نحله ی ِ دیگری ستفیا حتی همین فیلسوف هگل شناس که حال و حوصله ندارد،چنین جمله ای در اساس بی ربط باشد.ولی وقتی کسی که موضوع کلنجار های ذهنی اش این مسائل است و خود را آماده گفتگو کرده است،این جمله ی ِ کوتاه نمادین سر منشا مباحث فراوان می شود.

درست است که آن جمله از آن متن جدا شده است،اما بسیاری از دوستان و مخاطبان این وبلاگ مطالعاتی هر چند مقدماتی در این مورد دارند و نوشتن چنین جملاتی می تواند منشا بحث و گفتمان های عریض و طویل قرار گیرد.به عبارتی در آن زمان که متن را نوشتم گمان کردم که این جا می تواند زمینه مناسبی باشد که بتوان آن جمله ی ِ از متن جدا شده را به بحث گذاشت.البته چند روز پس از آن ماجرا،امروز که فکرش را کردم دیدم شاید این جمله ی ِ خاص را شاید در اینجا نمی نوشتم بهتر می بود !

...

در مورد اینکه می فرمایید:"به شخصه ایرادی در این قضیه نمی بینم که جمله ای اگر زیبا و پر مغز باشد مدام به یکدیگر گوشزد کنیم و اصلا روی دیوار مغازه یا سر در سازمان ملل یا ما کارمند جماعت روی کازیه نامه های اداریمان بچسبانیم"
هم من هم مشکلی ندارم در بسیاری از موارد.تاکید می کنم،بحث من روی "زمینه" یا "متن" است که جمله در آن به کار رفته است.در ادارات دولتی شما می توانید تعداد بسیار زیادی از چنین جملاتی ببینید،ولی بیشتر یک شعار هستند و به عبارتی واژگانی " طهارت زا " هستند برای آن ارگان،یا سازمان یا نهاد و یا شرکت و هر چیز دیگری.مثلا ً می نویسند همیشه حق با ارباب رجوع است،ولی در عمل با کاغذ بازی و هزار رذیلت کاری دیگر پدر ارباب رجوع را در می آورند.

...

می فرمایید :"فکر می کنم به این طنزها فقط باید به دید خنده نگاه کرد و بس".من هم قبول دارم تعدادی از آنها خنده دار است،تردیدی ندارم،کما اینکه در مورد بالا هم خود اساسی خندیده ام !ولی من به همین جا متوقف نمی شوم و می خواهم عواقب اش را بسنجم برادر.تردیدی ندارم که عکس العملی ست در برابر شـــر و ور هایی که به اسم شریعتی نقل مجالس پیامکی شده بود.ولی در ادامه وضع دارد خطرناک تر می شود.تردیدی ندارم که چنانچه مقابله ای فرهنگی صورت نپذیرد و اصل مطلب نقد نشود عواقب مخرب تری می تواند داشته باشد و مارا از مواجهه ی ِ جدی با متون باز دارد.

ایجاد و یا تقویم نوعی روحیه ی ِ فکری که خیلی سریع می خواهد با همه چیز و همه کس تسویه حساب فکری کند و از روی مجادلات و استدلالات فکری بپرد.

در ضمن من تعصبی در روی گفته های ِ دکتر در حال حاضر ندارم.این درست که پس از اتمام دبیرستان تمام کتاب هایش را خواندم،ولی مرحله ای از مراحل صیروریت فکری من بوده است،که مسلما ً قابل نقد شدن است.برادر بحث من بر روی "ایجاد روحیه ی ِ نقادی و نقد پذیری " است و " مقاومت از سرسری خواندن و گذشتن" است،شما در این اس ام اس ها هر چند خنده می یابی،اما تامل کردن نمی بینی،می بینی برادر؟

و در آخر اینکه قیاس بین "جامعه شناس" - به گفته ی ِ اهل فن به بیراهه رفته اما صادق- وطنی،با نئاندرتال خداجوی صحاری ایران زمین که تمام کارش این بود که باید تعدادی از مخالفین را اعدام کرد و زمان به دار آویخته شدن پسرش یک ماه روزه شکر می گیرد و حتی حرف زدن بلد نیست،قیاس مع الفارغ است نازنین.

...

راستی بابت نقدی که کردی ممنون،فکرم به کار افتاد.سپاس بی قیاس

مهرگان دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 18:03 http://mehraeen.blogsky.com

سلام بر مترجم عزیز
نمیدانی چه اشک شوقی در چشمانم حلقه زد هین خواندن این متن!
وای که چه لذتی دارد وقتی در نظری یک نفر را هم رآی خودت پیدا میکنی!
بنده الان سالهاست که همین حرفها را به منتقدان دکتر شریعتی می زنم. باور کنید بدون هیچ تعصبی نسبت به او ، فقط میگویم جانب حق را باید گرفت باید به فضایی که شریعتی در آن قلم میزد توجه داشت و ....
نظرات پستی که اشاره ای ضمنی به شریعتی داشت و سال گذشته در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم واقعا تامل برانگیز بود. در وبلاگ جدید در این پست
http://mehraeen.blogsky.com/1391/03/28/post-29/
هم به داستان این پیامکهای لعنتی اشاره کرده ام که خب خیلی از دوستان گویا با من و شما مخالفند و ترجیح میدهند فقط بخندند...
مرحوم حسین پناهی و علی شریعتی دستاویزهای خوبی هستند برای یک دم شاد کردن ما ! نه؟! و مخالفان در برابر همچین پست هایی هم اگر مخالفتشان را نشان ندهند، سکوت می کنند...

مخلصیم مهر آیین جان.

والا من حرف هایم را زدم.این است استدلال های من،هر اندیشمند - اندیشمند تاکید می کنم - که به سخره گرفته شود باز نظیر همین استدلال ها را پیش خواهم کشید.

البته تا حدی می توانم توصیف،تبیین،تعلیل کنم که چرا چنین پیامک هایی گسیل می شود،کارکردشان را می توانم در یابم.ولی کارکرد مثبت فقط نیست و کژکارکرد هایش می چسبد.وگرنه اگر بیاید کسی و از چنین چیزی هم دفاع کند نه تنها بدم نمی آید،که راضی هم خواهم بود،شاید بتواند ما را هم قانع کند،متاسفانه من تاکنون چنین بختی نداشتم.

پستت را هم می خوانم،راستی به نوشته ی ِ آخر محمد قائد سر زدی:
بع بعی جای خطیب.
http://mghaed.com/essays/snaps/91/statues.htm
من که نفهمیدم حرف ِ قائد عزیز چیست.روانشناس ِ ما انقدر از شریعتی بدش می آید که حتی عنوان نوشته اش هم کینه توزانه است.البته من قائد را سخت دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد