مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

180: اعترافات

اعتراف می کنم ! مشغول نگاشتن متنی پیرامون  رفتار جنجال برانگیز  مرتضی طلائی بودم، مشغول وارسیِ نگاشته ِوی در پایگاه خبری ثبت شده به نامش بودم که به یکباره، در میانه راه، حالم از همه چیز به هم خورد! احساس هم زدن فاضلابی که هر چه بیشتر می گذرد ، هر چقدر هم بزنی بیشتر بویش در می آید. در واقع، حتی حین نوشتن در این فضای مجازی همواره گمان میکنم تیغ تیزی در کمین است و چنانچه از حدی پیشتر بروم یا وبلاگ فیلتر می شود و یا در زیست روزمره ام دچار مشکل می شوم.


بعید به نظر می رسد غریبه ای اینجا را بخواند، با مهاجرت تقریبا تمامی دوستان ( جز یکی، دو نفر از خوبان) از سویی، و طاق شدن طاقت ما از سویی دیگر، گزینه مهاجرت بر روی میز است و در تکاپو برای رفتن طی چند سال آینده. امیدوارم هوسی زودگذر نباشد، به همان سان که پیش از این باور جدی داشتم که باید بمانم، در شرایط فعلی گزینه دیگر انتخابی معقولانه تر است. تا اینکه آینده آبستن چه رویدادهایی باشد.


179: دیگر گونگی باور ها

در پیکر بندی باور ها، خاصه آن ها که تایید و یا عدم تایید خود را از تجربه مستقیم در زندگی روزمره می گیرند، همواره باید مراقب بود که آدمی دوستان و نزدیکان خویشتن را به مثابه جامعه یِ آماری در نظر نگیرد، چرا که در قاطبه موارد خطر سوگیری و شناخت نادرست از وضعیت موجود فرد را تهدید می کند. به همین جهت در بیشتر موارد، چه کسانی که در جبهه روزه داری، رنج دو سوم روز تشنگی و گرسنگی را بر خویشتن هموار می کنند و چه افرادی که چنین سنتی را تلاشی عبث می دانند، در شناخت آنچه که در جریان است به بیراهه رفته و می روند، دسته نخست به دور و بر خود که می نگرند جز روزه دار نمی بینند و دسته دوم عکس آن، هر چند که عکس روزه داری، روزه خواری نمی شود - واژه جعل شده یِ مورد علاقه مومنین.


اما حتی با عطف توجه به این مهم، در ظاهر دیگر چونان گذشته روزه داران دست بالا را ندارند و کفه دیگر چونان سابق به نفعشان سنگین نیست. در میان غبار های فراموشی، دست کم آنچه که از دوران کوکی ام در ذهن دارم، روزه نبودن در ایام ماه رمضان آن چنان خبط سنگینی به شمار می رفت که چنانچه کسی هم پا در این ورطه نمی گذاست، ترجیح می داد که دور اندیشی پیشه کند و نیوشیدن و نوش کردن را به پستو واگذار کند، بار نگاه های غضب آلود سنگین بود و کمتر کسی رنج مقابله به خویشتن می داد، برای رویارویی ساده تر دست کم دو دهه زمان نیاز بود.در دمای سی تا چهل درجه ای شهر های صحرایی، کمتر چیزی که خودنمایی می کند جماعت روزه دار است. خیلی که دور اندیشی کنند مسیر را به کوچه پس کوچه ای کج می کنند و یک ضرب شیشه آب معدنی را بالا می روند، دیگر کمتر نگاه های سنگین به توی چشم می زنند. 


در چنین شرایطی و درست زمانی که جامعه آستانه صبر خود را کم کم بالاتر می برد، دیدن برخی خبر ها بیشتر نظر آدمی را جلب می کند:

حکم شلاق در ملاء عام برای پنج نفر از محکومین به ارتکاب فعل حرام روزه خواری در چهار نقطه از شهر کرمانشاه اجرا شد.
 

به گزارش ایلنا، معاون دادستان و سرپرست اجرای احکام دادگستری استان کرمانشاه با اعلام این خبر، اظهار داشت: این پنج نفر که در ملاءعام اقدام به روزه خواری کرده بودند، حکم شلاق در مورد آنها و در چهار نقطه از شهر کرمانشاه اجرا شد.


و در خبر دیگری می خوانیم:


فرمانده انتظامی فارس از اجرای حکم شلاق 4 سارق و روزه خوار در شهرستان شیراز خبر داد.
 
به گزارش پایگاه خبری پلیس، سردار  ˈاحمد علی گودرزیˈ گفت: دو نفر از این افراد به نام های ( ع-ع) و ( ه - د) با تشکیل یک باند اقدام به سرقت از منازل در شیراز کرده بودند که این دو سارق با حکم دادگاه جزایی به 74 ضربه شلاق ، 3 سال حبس و 2 سال تبعید محکوم شدند و حکم شلاق آنها در ملاء عام به اجراء در آمد.
 
وی ادامه داد: دو نفر دیگر به نامهای (ص- ر) و( م-م) به اتهام تظاهر به روزه خواری به 80 ضربه شلاق محکوم شده بودند که حکم این دو نفر نیز به اجراء در آمد.



نکته ای که جالب توجه است، کنار هم قرار گرفتن "سارق" و "روزه خوار" در کنار یکدیگر است، به زبانی دیگر عزیزان سارق و روزه خوار را یک کاسه می کنند، در حالی که حتی اجماعی بر سر اینکه آیا روزه خواری جرم است یا نه، وجود ندارد. [کلیک] و [کلیک]


در اجرای مربوط به آنچه که روزه خواری نامیده می شود، شاید بهتر بود تامل بیشتری می شد. درست به همان سان که دستور زبان را از خود زبان استخراج می کنند، شاید بهتر باشد در کشوری که مدعی ست نود و نه درصد جمعیت آن مسلمان است، به آوای مردم گوش سپرده شود. درست در زمانی که مردم می روند نسبت به یکدیگر روا دار تر شوند، کاسه داغ تر از آش نشدن می تواند به نفع تمامی طرفین شود: هم موجب تسهیل تفاهم مسلمان ارتدوکس، لایت و غیر مسلمان با یکدیگر می شود و هم موجب وهن نظام نمی شود.


درست در زمانه ای که اندیشه رایج این است که چیزی به نام باور های فرا زمان و فرا مکان وجود ندارد، بهتر است آدمی در برخورد با ارزش های متکثر روادار تر باشد.

178: صبر جمیل

در هنگام وب گردی های نیمه شبی، به مطلبی بر می خورم و - چونان بسیاری از مواقع - مشغول خواندن نظرات بی در و پیکر هم وطنان می شوم، یک نمونه:

                


هرزگی امثال گوگوش برکسی پوشیده نیست. هرکسی هم که ازش دفاع میکنه و یا دوسش داره فردای قیامت درکنارش وارد دوزخ میشه...
او او ووووو

توهم نزنی فکرکنی با این قیافه میره جهنم. نه . خدا چهره زنانی که موهاشون رو به نامحرم نشون بدند زشت و کثیف میکنه وای به حال امثال این هرزه فاسد که دنیا رو به فساد تشویق میکنه.


سپس کلید واژه را می زنم و خبر های مشابه در همان سایت را می خوانم. در پایین بسیاری از آنها نه خبری از منبع است، و نه مشخص است نویسنده ها سر سوزنی از اسلوب نگاشتن خبری دارند، چندی که می گذرد چاره دیگری جز بستن پنجره باقی نمی ماند.


مروری در گذشته ام می کنم، زمانی بخش نظرات بازتاب، فارس نیوز، رجانیوز و... را می خواندم، بدین گمان که می تواند سر نخی از محتویات ذهنی و دغدغه های  فارسی زبانان (در غالب امور : طرفداران جمهوری اسلامی) بدهد، اینک اما نه حوصله خواندن چنین نگاشته هایی را دارم و نه دیگر برایم در اساس مطرح ست، فقط هستند. بدین می اندیشم که در خوانش نوشته های مردم چه صبر جمیلی داشتم، که اکنون ندارم.

177:شورتکات مشکلات

چند باری شنیده - و البته یک بار دیده ام - که در چند شهر از ولایات شمالی برای دفن زباله ها راه حل هایی بس بدیع ابداع گشته است.سوای از زباله هایی که مسافران - توریست های وطنی زحمت ریزش آن ها را به طبیعت سرسبز عهده دار می شوند،ظاهرا ً برای چاره جویی و خلاص شدن از شر زباله های خانه های شهری و روستایی،آن ها را پس از کوت کردن به میزان کافی،با یک کامیون ماسه درز می گیرند تا هم مشکل رویت شدن زباله ها حل شود و هم  خیال مسئولین بابت سازماندهی زباله ها راحت شود.اینکه پسآب ها و مایعات زباله ها سبب خشک شدن گیاهان،آلوده شدن منابع زیر زمینی و مهم تر از همه آلودگی آب دریای خزر را چندان جدی نمی گیرند؛بیماری های دام و انسان که پیشکش.  

 

اعدام ناگهانی مه آفرید خسروی  برای من بیشتر تداعی کننده مسئله ای بود که در بالا تصویر کرده بودم.در تی وی وطنی در مورد وی و کارهایش چونان جولان داده شده بود که گویی فساد مالی ای این چنین عریض و طویل در محدوده اختیارات یک عامل می تواند باشد و با سیاه شدن سر او موضوع را می توان ختم به خیر کرد.به عبارتی دیگر مسئولین جمهوری اسلامی همواره از اعتراف و یا رو در رو شدن با فساد ساختاری طفره رفته اند و کوشش نمودند قضیه را با یک کامیون - گهگاهی با یک گونی - خاک جمع و جور کنند.احتمالا ً ستیزه جویان با فساد بیل به دست منتظر هستند که مجددا ً دمار از روزگار فاسدین و محاربین بردارند چرا که به گفته مقامات دولتی 60 هزار میلیارد تومان از دارایی‌های عمومی به شکل «وام» در اختیار 30 نفر است،سی نفری که نماینده‌ی مجلس ایران در ستاد موسوم به «مبارزه با مفاسد اقتصادی» بازگرداندن پول‌ها از سوی آنها را «بعید» می داند. [منبع]

 

پ.ن.:کوشش می کنم چونان سابق حضوری پر رنگ تر داشته باشم،هم پاسخ نظرات دوستان را بدهم و هم تعامل فکری بیشتری داشته باشم

 

176:جنون سرباز خواهی

از ابداعات ایرانی که در زمان مسافرت های عریض و طویل کودکی برایم جالب توجه بود،تابلو هایی بود نظیر :"ایست،دو بچه کافیست" و یا " فرزند کمتر،زندگی بهتر" و... آن هم درست در کنار تابلو های راهنمایی و رانندگی.اگر تابلو های نوع دوم برای هدایت و ارشاد رانندگان خودرو کاربست داشت،تابلو های نوع نخست مستقیم ارکان خانواده را نشانه گرفته بود.محتوای نوع نخست را شاید این گونه نیز بتوان تاویل کرد: 

 

"انسان گرچه در جرگه پستانداران قرار می گیرد،لیکن در مواردی از ایشان ممتاز است،مثال اگر خرس و پلنگ و آهو هر سال  یا دو سال،یکی یا چند پس می اندازند،پس از به پایان رسیدن موعد معهود با تیپا فرزندانشان را می رانند تا زندگی خود را بکنند و فوقع ما وقع،مورد انسان قدری متفاوت است؛فرزندانشان حداقل دو دهه بیخ ریش والدین هستند و خواسته هایی متفاوت نیز دارند و رُس پدر و مادر را می کشند،تا جلوتر از نوک دماغ را هم می توان دید." 

 

تاثیر گذاری این تابلو ها و تبلیغاتی از این دست را می توان دید،با شیوع تبلیغاتی از این دست و آموزش های فراوان - و البته وفور ادوات جلوگیری از بارداری که چند سال پیش از سطح کشور جمع آوری شده بودند - نرخ رشد جمعیت به کمتر از نصف کاهش یافت،از موفق ترین برنامه های کنترل جمعیت. 

 

اکنون ظاهرا ً دوباره میل سربازخواهی با شدت و حدت بازگشته است،لیکن مبلغین از در نظر گرفتن مقتضیات زمان غافلند.اگر در دهه شصت فرزندآوری و گسیل گسترده به کوچه و خیابان برای رشد و تربیت کافی به نظر می رسید،اکنون نه دیگر میلی برای این کار هست و نه اساسا ً امکان پذیر است.این چنین است  وقتی که در سیمای وطنی، حاج آقایی با خیال راحت - یحتمل زیر باد کولر - نشسته و می گوید زنان می توانند و باید پنج فرزند (به نیت پنج تن)،هشت فرزند (به نیت امام هشتم شیعیان)،دوازده فرزند (به نیت دوازده امام شیعه) و یا چهارده فرزند (به نیت چهارده معصوم ) بیاورند و ما کمتر از پنج فرزند را قبول نداریم،آب در هاون می کوبد. 

 

ظاهرا ً پیش نیاز هایی نظیر مسکن،شغل مناسب،امکانات رفاهی و آموزشی لازم  و ثبات سیاسی و البته اقتصادی را چندان جدی نمی گیرند.