-
۱۸۵: بالادادن کرکرۀ؟
دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 11:32
در واقع، پایینبودن (و ماندن) کرکرۀ این تارنما، بیش از آنکه سهوی باشد، عمدی بود. در اساس فضای کنونی وبلاگستون، فضایی خاکگرفته است و اکثراً دیگر اقامتی در اینجا ندارند. شهریست تهی از جمعیت: عدهای که ماندهاند دل در گروی میراث دارند و معدودی دلخوش به خوانندگان وفادار. برای بسیاری دیگر که وبلاگستون عرصهای بود برای...
-
184: سند حقارت
سهشنبه 2 تیر 1394 01:29
برای شهروندانی که به فضای سبز اطراف بزرگراه های بی انتها عادت کرده اند و چشمانشان به رویت فواره های چرخان دمای 40 سانتی گراد، خو گرفته؛ البته شعارهای پیاپی شهرداری در بزرگراه ها و اخطار های اهل فن یاوه محض هست. چرا که هنوز نشانه ای در کار نیست و در صورت بروز وجود، آب را از حلقوم یکی دیگر از شهرهای مجاور می توان کشید...
-
183: دیوار
شنبه 15 آذر 1393 21:36
با الهه و خواهرم رهسپار کوه می شویم، هوا نیمه ابری ست، اما آلودگی هوا توی ذوق می زند، در واقع حداقل یک ساعت پیاده روی و کوه پیمایی نیاز است که بشود بر فراز این لایه خاکستری و غبار آلود رفت و نیم نگاهی به آبی ِ آسمان انداخت. از همان ابتدای کوه پیمایی آغاز می شود، دیدن پسر هایی از طبقات اجتماعی مختلف که فکر و ذکرشان...
-
182:...
چهارشنبه 28 آبان 1393 12:50
دو یا سه سال زمان لازم بود تا مجید راز خودش را فاش کند، اینکه دختر دایی اش که این طور شگفت انگیز دوست می داردش، در اصل خواهر ناتنی وی است. مجید در طفولیت مادرش را از دست می دهد و پدرش می ماند با یک نوزاد تنها، در همان حال، سال ها از زندگی مشترک عمه اش می گذرد و بچه دار نمی شود، پدر سرپرستی او را به خواهرش می دهد، خودش...
-
181: فقر واژگان
شنبه 5 مهر 1393 21:46
م ادامی که مرگ آن بیرون، در کمین ست؛ نوشتن از آن تنها فرسایش واژگان ست. با یاد خاله هاجر، که صبور بود و مهربان، افسوس که سرطان حریفی بس قدر بود.
-
180: اعترافات
دوشنبه 3 شهریور 1393 13:49
اعتراف می کنم ! مشغول نگاشتن متنی پیرامون رفتار جنجال برانگیز مرتضی طلائی بودم، مشغول وارسیِ نگاشته ِوی در پایگاه خبری ثبت شده به نامش بودم که به یکباره، در میانه راه، حالم از همه چیز به هم خورد! احساس هم زدن فاضلابی که هر چه بیشتر می گذرد ، هر چقدر هم بزنی بیشتر بویش در می آید. در واقع، حتی حین نوشتن در این فضای...
-
179: دیگر گونگی باور ها
چهارشنبه 1 مرداد 1393 13:33
د ر پیکر بندی باور ها، خاصه آن ها که تایید و یا عدم تایید خود را از تجربه مستقیم در زندگی روزمره می گیرند، همواره باید مراقب بود که آدمی دوستان و نزدیکان خویشتن را به مثابه جامعه یِ آماری در نظر نگیرد، چرا که در قاطبه موارد خطر سوگیری و شناخت نادرست از وضعیت موجود فرد را تهدید می کند. به همین جهت در بیشتر موارد، چه...
-
178: صبر جمیل
دوشنبه 30 تیر 1393 01:56
در هنگام وب گردی های نیمه شبی، به مطلبی بر می خورم و - چونان بسیاری از مواقع - مشغول خواندن نظرات بی در و پیکر هم وطنان می شوم، یک نمونه: هرزگی امثال گوگوش برکسی پوشیده نیست. هرکسی هم که ازش دفاع میکنه و یا دوسش داره فردای قیامت درکنارش وارد دوزخ میشه... او او ووووو توهم نزنی فکرکنی با این قیافه میره جهنم. نه . خدا...
-
177:شورتکات مشکلات
دوشنبه 5 خرداد 1393 00:16
چ ند باری شنیده - و البته یک بار دیده ام - که در چند شهر از ولایات شمالی برای دفن زباله ها راه حل هایی بس بدیع ابداع گشته است.سوای از زباله هایی که مسافران - توریست های وطنی زحمت ریزش آن ها را به طبیعت سرسبز عهده دار می شوند،ظاهرا ً برای چاره جویی و خلاص شدن از شر زباله های خانه های شهری و روستایی،آن ها را پس از کوت...
-
176:جنون سرباز خواهی
دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 11:54
ا ز ابداعات ایرانی که در زمان مسافرت های عریض و طویل کودکی برایم جالب توجه بود،تابلو هایی بود نظیر :" ایست،دو بچه کافیست " و یا " فرزند کمتر،زندگی بهتر" و... آن هم درست در کنار تابلو های راهنمایی و رانندگی.اگر تابلو های نوع دوم برای هدایت و ارشاد رانندگان خودرو کاربست داشت،تابلو های نوع نخست مستقیم...
-
175:در مصائب مسائل فرعی
شنبه 30 فروردین 1393 01:03
ز ودهنگام است،از پشت ِ شیشه یِ پنجره به دور دست ها می نگرم،خورشید کمی از دامنه ی ِ کوه بالاتر است و آسمان را ترکیبی از مه و غبار پوشانده،میراث باران دیشب است لابد.به این مسئله می اندیشم که با توجه به ابری بودن هوا آیا جایز است تابستانه لباس بپوشم و یا محض محکم کاری هم شده تدارکات لازم برای خیس نشدن زیر باران را فراهم...
-
174:فراز و فرود:زیست ِ 12 ساعته ی ِ آدم برفی
چهارشنبه 16 بهمن 1392 15:47
ب نا را بر این گذاشته بودیم که برای یک یا دو ساعتی زیر برفی که پس از مدت ها بارش گرفته بود پیاده روی کنیم،به چه مقصدی؟هیـــچ،محض پیاده روی بود که ارزش داشت و قدم زدن و ریزش برف روی تن آدمی را حس کردن.من و الهه بودیم و دختر عمویش که به جمع ما اضافه شده بود. تنها پانزده دقیقه از قدم زدن گذشته بود که خاطره ها هجوم...
-
173:خبری از ما - اُسرا - نیست
سهشنبه 1 بهمن 1392 23:43
ص میمی ترین دوستم را دو ماه است ندیدم و دوست دیگرم را پنج ماه،از دوستانم آن هایی را که دیدم و می بینم افرادی هستند که در زندگی روزمره همراه و هم نفسیم،بچه های دانشکده و یا دوستانی که دانشکده شان ور دلمان است،اینکه شال و کلاه کنم و به قصد تجدید دیداری بیرون بزنم هرگز. ... حالا بعد از مدتی آمده ام بنویسم،در میابم رمقی...
-
172:گریه نکن دایی
یکشنبه 8 دی 1392 23:30
-
171:چشم در چشمان نئاندرتال ها
سهشنبه 26 آذر 1392 00:30
ب رای انجام کاری اداری،لاجرم به دانشگاه پیشین خود که به سختی از آن جسته بودم گسیل شدم،قرار بود مدرکم را بگیرم که سخت محتاجش بودم،لیکن به ناگهان اذعان داشتند چند امضا باقی مانده ست همان بــــِــه که برای سرعت در انجام کار خود وارد گود شوی،چنین کرده و خویشتن وارد گود - کنایه از طبقات و ساختمان های متعدد دانشگاه ! -...
-
170:ماسولــــِــستون
شنبه 11 آبان 1392 23:07
هوایی به غایت پاکیزه،طبیعتی زیبا،بارانی ملایم،ساختمان هایی بیش و کم خوش ساخت و مــِــهی که آدمی را احاطه می کند و در نهایت همسفری با کسی که صمیمانه دوستش داری،ارمغان سفر من از ماسوله بود.البته چند ساعت گشت و گذارم در ماسوله در حاشیه سفرم به گیلان بود و شهر دوست داشتنی رشت.در هر صورت اگر گذر کسی به شهر رشت و یا استان...
-
169:بیا تا بمانیم
چهارشنبه 24 مهر 1392 23:56
م ی دانی الهه،اصلا ً فکرش را نمی کردم همان مرد خوشرو و خوش برخوردی که درست اولین کسی بود که ما را بعد از عقدمان با همدیگر در آن گشت و گذار یک روزه می دید،تنها چند هفته دیگر زنده ست و یک شب - چونان امشب - به تو زنگ بزنم و تو با صدایی گرفته بگویی با سکته قلبی،روزگار او هم تمام شد. گاهی به این فکر می کنم که آیا یک هفته ی...
-
168:تابستان خود را چگونه گذراندید؟
دوشنبه 1 مهر 1392 00:23
ش اید اکنون،در آستانه فصل تازه و با از سر گذراندن فصل عرق ریزان و گرما،زمانش فرا رسیده باشد که به تابستانی که از سر گذراندم،بنگرم و آن را از نو ارزیابی کنم.اگر قرار بر چنین روندی باشد،بهترین وقایع این سه ماه را این گونه ذکر می کنم: 1) رسمیت یافتن و بیش متجلی گشتن احساس و دوست داشتنم نسبت به الهه ترین الهه دنیا،اکنون...
-
167:خداحافظی با گری کوپــــر
دوشنبه 14 مرداد 1392 00:39
د ر کشاکش تبلیغات انتخاباتی 8 سال پیش،کدامیک از ما گمان می برد این مرد ریشوی ِ در خود فرو رفته،8 سال بر مسند ریاست جمهوری این خاک تکیه خواهد زد؟ چهار سال پیش که بر امید ها به یکباره مهر باطل زدند و حاکمیت نظام زد دنده آخر،از خویشتن می پرسیدم به شرط جان سالم به در بردن از بگیر و ببند ها،آیا می شود به امید روزی باشم که...
-
166:روزی روزگاری آریان
شنبه 29 تیر 1392 01:05
آ ن گوشه ی ِ خانه،درست در میان هال ِ کوچکتر خانه و رو به روی قفسه ی ِ کتابخانه و بر روی تخت چوبی و جاجیم ِ دست بافته مادرم،دو هفته ای ست که پدیده ای شگفت پیداست که گهگاه می گرید،گاهی خواب است و گاهی در وضعی میانه این دو ! نمی توانم حس خود را پنهان کنم،اما گمان می برم موجودیتش بیشتر برای من آکنده از شگفتی باشد تا...
-
165:از کارتن خوابی تا فرش خوابی،از فرش خوابی تا سرامیک خوابی
پنجشنبه 13 تیر 1392 23:11
د یدن مردی که بین دو درخت به دم دستی ترین شکلی ممکن،پناهگاهی برای خود ساخته بود تا از باران صــُبانهنـــگام خردادی جان به در برد و روی موکت ها و پارچه های مندرس،به طرزی مفلوکانه خوابیده بود؛مرا که درست در همان ساعات عازم شرکت در امتحانات نهایی سال سوم دبیرستان بودم، چونان منقلب کرد که تصمیم گرفتم چند صباحی برای هم...
-
164:نـــــومــــزَدَنگ
چهارشنبه 5 تیر 1392 22:58
ب ا خود تصمیم گرفته بودم در زودترین زمان ممکن به خانه برسم و حاضر بشوم،رسیدم و به سرعت عازم حمام شدم،دوش گرفتم و مدام اندیشیدم یعنی امشب است همان شب موعود و خاطره ساز است؟ ظاهرا ً بود،با لباسی نیمه رسمی رفتیم،سه نفری به همراه مادر و پدر،راحت حرف زدیم،گفتیم،خندیدیم،و قرار و مدار های اولیه را گذاشتیم،برای ماه پایانی...
-
163:آرامش پس از طوفان یا طوفان پس از آرامش؟
شنبه 25 خرداد 1392 12:18
م ن رای دادم،آن هم درست در زمانی که از شدت خستگی در حال از پا در آمدن بودن بودم و برای ثبت رای خویشتن بیش از یک ساعت در صف ایستادم ! اینکه چرا رای دادم را کمی بعد تشریح خواهم کرد.یگانه دلیل بد بینانه ی ِ من با استدلال بسیاری از دوستان متفاوت بوده و هست.
-
162:کدام حماسه؟
دوشنبه 20 خرداد 1392 02:42
گ مان می کنم احساس نزدیکی با یک کاندیدا و یا برنامه های پیشنهادی اش حداقل شرط مورد نیاز برای شرکت در انتخابات سیاسی یک کشور باشد،اگر نباشد چطور؟ در ثانی وقتی ترجیع بند تمامی نامزد های انتخاباتی لفظ "اسلام" یا " اطاعت از ولایت مطلقه یِ فقیه " باشد،ایا اساسا ً به معنای رانده شدن یا دست کم نادیده...
-
161:پـــُتک مُسلمون بر فرق مبارک ِ فردیت
پنجشنبه 2 خرداد 1392 02:14
ی کی از دوستانم تعریف می کرد که گهگاه حین کار کردن،آن چنان میل ژنسی اش بر او فشار می آورد که دوست دارد مشت دستش را گره کند و حواله میز کارش کند،بعد ناگهان دور اندیشی می کند که شیشه شکسته چه سنگین فنا می دهد دست را و منصرف می شود؛درد و دل جوانان این خاک که ماندند که با میراث اسلامی و دست و پایی که سنت ِ آن از ایشان...
-
160:تخت ِ گاز
سهشنبه 31 اردیبهشت 1392 22:15
ظ اهرا ً رهبر جمهوری اسلامی و نزدیکانش تصمیم گرفتند که پا را تا انتها بر روی پدال گاز فشار بدهند و تخت ِ گاز بروند.از عواقب ریز شدن بر روی گذشته بود؟شاید. اما ذره بین گذاشتن بر روی مسایل و رویداد های گذشته می تواند این خطر را داشته باشد آدمی از دیدن و تحلیل حال و آینده باز ماند. کنار گذاشتن هاشمی رفسنجانی و اسفندیار...
-
159:تناقض احساسی
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 15:14
س ال گذشته که شروع کردم به خواندن،با خودم عهد بستم حیثیت از کف رفته ام را در دوره لیسانس،با کسب رتبه ای عالی در فوق جبران کنم،تیز کردم برای یک.با شروع آزمون های موسسه و کسب چند باره رتبه 1و 3 و... مطمئن شدم می توانم کور سوی امیدی داشته باشم.تا اینکه در روزهای آخر یکی از دوستانم ندا در داد که آن معدل افتضاح کار دستم...
-
158:نمایشگاه تخصصی ِ گل و گیاه یا کی و کجا عکس بگیریم؟!
جمعه 20 اردیبهشت 1392 01:13
ظ اهرا ً مردم ایران در نوع برخوردشان با نمایشگاه های تخصصی دچار سو ء تفاهم هستند.چه نمایشگاه کتاب باشد،چه نمایشگاه تخصصی گل و گیاه و چه نمایشگاه ساختمانی و... در اصل قضیه نوعی فان و تفریح محسوب می شود.وضع در نمایشگاه گل و گیاه به مراتب از باقی بدتر بود،نه متصدی های غرفه ها اطلاعات درست و دقیقی داشتند و نه اصلا ً مردم...
-
157:دروازه بانان ِ بـــد
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 22:43
در کسوت کسی که سال ها سابقه مسلمانی داشته است،در جامعه ی ِ مسلمان زیست فکری و فرهنگی داشته است و با آموزش اسلامی رابطه مستقیم داشته است،اکنون بر این باورم که اسلام - چه آن را محدود به کتاب بکنیم و چه رفتار های زندگی روزمره مسلمانان - همبـــستگی بارزی با ترویج و جا افتادن باور ها و رفتارهای خشن دارد.در سایه همین...
-
156:خانه ی ِ رویایی
یکشنبه 15 اردیبهشت 1392 15:37
ح ین گشت و گذار در پستو های لپ تاپ به نیت منظم کردن پرونده ها،به فرتور بالا برخوردم و براستی پرتاب شدم به چند سال پیش!.شما که غریبه نیستید،حتی نقشه ی ِ خانه ی ِ کذایی را هم کشیده بودم و به جای جایش اندیشیده بودم که چطور باشد بهتر ست،طرحی که هر چند وقت یکبار در ذهنم درخشش می گیرد و دوباره بر رویش گرد و غباری می نشیند...