اینکه چگونه و مهم تر از آن،کــــِــی می میریم برای خودش می تواند مسئله ای بغرنج و البته هولناک باشد،اما برای بسیاری اینکه کجا هم دفن می شوند مسئله ی ِ مهمی ست.در وصیت نامه های بسیاری از کهنسالان ذکر شده که در کجا دفن شوند:نظیر صحن امام زاده ها و یا گورستان خاصی و یا حتی آرامشگاههای فامیلی.
در مورد اول لابد طمع ماسیدن ثواب است که البته الباری التعالی الاعلم،در مورد دوم تجربه خوب مرحوم یا مرحومه مطرح است و در مورد سوم احتمال رضایت زایرین قبور،با یک تیر برای چند نفری یاد و خاطره زنده کنند.
بنده هم به زعم خودم خیال پردازی های قابل توجهی در این زمینه کرده ام،چگونه و کـــِــی مردن را.ولی در مورد اینکه تن آدمی دفن شود و برود زیر خاک راستش خیلی زورم می آید.
زمانی دور خیال پردازی می کردم که چنانچه جان شیرین از کف رفت،جسم باقی مانده را در یکی از دریاهای شمالی و جنوبی رها کنند ! بعد ها به این فکر افتادم که رفتن می تواند به نوبه خود دردناک باشد و دنگ و فنگ هایی پس از رفتن از این جنس می تواند دردناک تر از اصل قضیه ! کم کم خیال پردازی از این دست را رها کردم.
اکنون به این فکر می کنم اینکه پس از مردن،هر چه که کار خلق الله را راه می اندازد را پخش کنیم و کم ترین مقدار ممکن را به زیر خاک بفرستم،ولی در برابر به زیر خاک فرستادن حتی ذره ای از وجودم احساس بدی به من دست می دهد،اینکه چطور این حجم عظیم از جماعت کلیه جوارح و جوانح بدن را بدون اینکه بین دیگران پخش کنند به زیر خاک می برند،خود دانند.لابد خورده شدن توسط باکتری ها و کرم ها را خوش تر می دارند !
سلام دوست عزیز مهم کجا دفن شدن نیست مهم این است که بعد از مرگ چگونه آدم را یاد کنند مثل مادر بزرگ من که همیشه روز معلم به یادش براش خیرات نذر می کنم و از ایشان به عنوان اولین معلمم همیشه یاد میکنم با آرزوی سالهای زیادی با سلامت زندگی کنید
این درست،آن هم درست.بالاخره اینکه کجا دفن می شویم هم خالی از اهمیت نیست
سلام نازنین دوست...
برای روزی که آگاهی ندارم هوسی هم ندارم. دنیا هم نباشد بعد من هیچ تفاوتی نمی کند. چه رسد که چه بر سر جسم بی جان ام بیاید...
موافقم مهدی جان،اما اگر ثروتی داشته باشیم،پس از مرگ که به دردمان نمی خورد.بگذار به درد کسی بخورد که بدان نیاز دارد
دست کم اگر به سوزاندن وصیعت کنیم خیالمان راحت است که چند صد سال دیگر «کیس» پژوهشی باستان شناسان نمی شویم!
بابا همساده شما دیگر خیرت به باستان شناسان آینده هم نمی رسد؟!
مرده مرده است ... دیگر چه فرقی میکند بعد مرگ چه بلایی سرجسد میاید... فقط برای بازماندگان این تن بی جاان عزیز میشود
منکه اینقدر از مرگ و مرده اینا می ترسم که حرفشم اشکمو درمیاره
حالا این دفعه رو گریه نکن!
اولا اینکه از این حرفا نزن دل مهربونم می گیره!

ثانیا من یه عذرخواهی به شما بدهکارم برادر!موقع جواب دادن به کامنتای آخرین پستم کامنت شما جا افتاد.البته بعدا رفتم پاسخ دادم.امید که دیده باشی و رفع سوتفاهم شده باشه.
ثالثا شما هم یه عذر خواهی به من بدهکاری!
الان یه ماهی می شه که ما رو با اف لاین سر کار می ذاری!
حواست هست؟
اگه نیست باشه!چون همین روزاس که ازت به پلیس سایبر شکایت کنم!
آخی،چه دل مهربونی !
خواهش
آبجی دست پیش رو می گیری پس نیفتی؟الان من شما رو سرکار گذاشتم یا شما منو؟خداییش؟جواب آفلاین رو که نمیدی،جواب ایمیل رو هم که ندادی،جواب کامنت رو هم که خودمون باید بگیم لطفا زحمت کشیده و چند خطی هم برای ما سیاه کنید !؛بعد می آیی و می گویی که من شما رو سر کار گذاشتم؟!
بی انصاف،آخه آفلاینی،ایمیل،کامنتی،اهـــِنی،اوهونی !
سلام ...برادرجان ما که چند سال پیش فکرامون رو کردیم و رفتیم کارت اهدای عضو رو گرفتیم ..امیدوارم در شرایطی نمیرم که هیچ چیزیم به درد نخوره ....



ولی ایده خوبیه ..برو به فکر باش زودتر کارتش رو بگیری ..راستی این هم بگم یه دفعه با یه دوست مصری مسلمان سنی سر همین بحث شد که اون می گفت بدن رو خدا داده، شما حق نمداری سر خود اعضای بدنت رو ببخشی ... خلاصه آخر سر نه من راضی شدم نه اون ..
آدم ها فکر نمی کنن اگر قرار بشه برن جهنم، هرچه اعضای بدن کمتر باشه درد کمتری می کشن ...اگر اینجوری فکر کنن، همه میرن اهدای عضو می کنن.. اگر هم بهشت بریم که خدا به پاس خدمات بی شائبه ما در زمین همه اعضا رو بهمون دوباره میده ..خوبش هم می ده
خواهر جان ما فکرامون رو هفت سال پیش کرده بودیم و به محض برخورد با این قضیه کارتش رو هم گرفتیم !.دوستان مصری هم توی عهد بوق زندگی می کنند.این حرف ها کدومه بابا،از فرط بی اساس بودن قابلیت نقد شدن هم ندارند.
به نظر من حتی اگر قانونی تصویب بشود که تمام افراد مرده را،پیش از دفن شدن اعضایشان را اهدا کند هم چندان ضرر نکردیم که هیچ،سود هم بردیم.منتها باقی ماندگان متوفی نه با خبر شوند و نه مرده را ببینند.همین
من هم یک زمانی فکر می کردم بتره بعد از مرگم جنازه ام را اتیش بزنند و خاکستر ش را بفرستن تو بادی دریایی.
اما بعد ترها فقط به کسانی که ممکنه از رفتن من غصه بخورند فکر می کردم
من هم کارت گرفته بودم ولی حتمن اینجا باید دوره ببینیم چند سال بعد کلی بروکراسی و دوموکراسی پیاده کنن کلی نامه نگاری کنن .. یه عالمه ترمین بگیریم .. برای کلیه وکیل بگیریم برای ..
نمی دونما ولی اینقد آدمو چل میکنن که ادم پشیمون میشه ...
اصلن نمیدونم دلم میخواد کلیه مو مثلن به یه مرد 2 متری هرزه بدن یا نه ؟ یا به یه زنی که با دوستش رفته بچه شو سپرده دست پرستار ... نمی دونم هنوز .. باید فکرامو بکنم .
سلام چرا نظرات ژست آخر را بسته ای ؟
همه چیز مثل خواب می ماند . خوابی که گاه ساعتی بعد نیمه شب به سراغش می روی همین !
سلام!
خوب هستین!
من محدثه هستم!
تو وبلاگ آقا محسن،بازی عکسها،عکس شماره ی 18،دانشکده ی فنی دانشگاه آزاد کرج،طبقه سوم!!!
خوندن کامنتتون خیلی برام جالب بود!!!
اینکه دقیقا زاویه ی عکس رو میدونستین که از کجا و کدوم طبقه بود،برام خیلی جالب بود!!!
میدونم خیلی دیر واکنش نشون دادم!ولی هر سری اومدم نت،نشده کامنت بذارم!
کیف پول مرا هم که باز کنید اولین چیزی که دیده می شود کارت اهدای عضو است. یک بار مادر گرامی دید و مورد غضب واقع شدم اساسی! با خودم فکر می کنم شاید ناشناس بمیرم . در خیابان. اگر خدا خواست و در آخرین دقایق به بیمارستان رسیدم هر کسی که کیف را باز کند کارت را می بیند. راستی آیا در باقی ممالک هم مردم و جوان ها این همه به این مسایل فکر می کنن؟