از ابداعات ایرانی که در زمان مسافرت های عریض و طویل کودکی برایم جالب توجه بود،تابلو هایی بود نظیر :"ایست،دو بچه کافیست" و یا " فرزند کمتر،زندگی بهتر" و... آن هم درست در کنار تابلو های راهنمایی و رانندگی.اگر تابلو های نوع دوم برای هدایت و ارشاد رانندگان خودرو کاربست داشت،تابلو های نوع نخست مستقیم ارکان خانواده را نشانه گرفته بود.محتوای نوع نخست را شاید این گونه نیز بتوان تاویل کرد:
"انسان گرچه در جرگه پستانداران قرار می گیرد،لیکن در مواردی از ایشان ممتاز است،مثال اگر خرس و پلنگ و آهو هر سال یا دو سال،یکی یا چند پس می اندازند،پس از به پایان رسیدن موعد معهود با تیپا فرزندانشان را می رانند تا زندگی خود را بکنند و فوقع ما وقع،مورد انسان قدری متفاوت است؛فرزندانشان حداقل دو دهه بیخ ریش والدین هستند و خواسته هایی متفاوت نیز دارند و رُس پدر و مادر را می کشند،تا جلوتر از نوک دماغ را هم می توان دید."
تاثیر گذاری این تابلو ها و تبلیغاتی از این دست را می توان دید،با شیوع تبلیغاتی از این دست و آموزش های فراوان - و البته وفور ادوات جلوگیری از بارداری که چند سال پیش از سطح کشور جمع آوری شده بودند - نرخ رشد جمعیت به کمتر از نصف کاهش یافت،از موفق ترین برنامه های کنترل جمعیت.
اکنون ظاهرا ً دوباره میل سربازخواهی با شدت و حدت بازگشته است،لیکن مبلغین از در نظر گرفتن مقتضیات زمان غافلند.اگر در دهه شصت فرزندآوری و گسیل گسترده به کوچه و خیابان برای رشد و تربیت کافی به نظر می رسید،اکنون نه دیگر میلی برای این کار هست و نه اساسا ً امکان پذیر است.این چنین است وقتی که در سیمای وطنی، حاج آقایی با خیال راحت - یحتمل زیر باد کولر - نشسته و می گوید زنان می توانند و باید پنج فرزند (به نیت پنج تن)،هشت فرزند (به نیت امام هشتم شیعیان)،دوازده فرزند (به نیت دوازده امام شیعه) و یا چهارده فرزند (به نیت چهارده معصوم ) بیاورند و ما کمتر از پنج فرزند را قبول نداریم،آب در هاون می کوبد.
ظاهرا ً پیش نیاز هایی نظیر مسکن،شغل مناسب،امکانات رفاهی و آموزشی لازم و ثبات سیاسی و البته اقتصادی را چندان جدی نمی گیرند.