صمیمی ترین دوستم را دو ماه است ندیدم و دوست دیگرم را پنج ماه،از دوستانم آن هایی را که دیدم و می بینم افرادی هستند که در زندگی روزمره همراه و هم نفسیم،بچه های دانشکده و یا دوستانی که دانشکده شان ور دلمان است،اینکه شال و کلاه کنم و به قصد تجدید دیداری بیرون بزنم هرگز.
...
حالا بعد از مدتی آمده ام بنویسم،در میابم رمقی برای نوشتن ندارم،فضای بلاگستان محزون است و بی جان.تنی چند از دوستان نزدیکانشان را از دست داده اند،وبلاگ های تنی چند از دوستان فیلتر شده و بسیاری مدت هاست که وبلاگ را به روز نکرده اند،در این فضای کرخ کننده ،از نوشتن آدمی را چه سود؟
سودش اینه که بتونیم از این رخوت کمی کم کنیم...و روحی در اون بدمیم...
سلام
مومیایی شده است
ساعت 7 !
که می خندیدم.
www.seyedahmado.blogfa.com
پیروز باشید.
باید نوشت تا از کرختی خارجش کرد
اگه همه اینطوری فکر کننند که همیشه کرخت می مونه محمد جان
اگر من افتخار این رو داشته باشم که در این گروه باشم در این مدت به کرختی افزوده ام. ببخشید.
بالاخره آتش را گرم باید نگه داشت!
نوروزتون مبارک