یک:
ساعت یازده و چهل دقیقه شب است که بالاخره مترو می رسد به ایستگاهی که باید پیاده شوم.حالم خوب نیست،سر درد دارم و سرفه و حالت تهوع،چند بار در میانه ی ِ راه به تردید ماندم که ترمز واگن ها را بکشم یا گوشه ای بنشینم و خلاص،که به خیر می گذرد.در که باز می شود دو نفر پیاده می شویم،من و دختر بسیار بلند قامتی که آرایشی غلیظ دارد.راهمان در ظاهر جداست،او می رود سمتی و من به سمتی دگر.دربست می گیرم که سریع بروم خانه.در میانه ی ِ راه باز همین دختر را می بینم که منتظر ماشین است،دست بلند می کند،راننده نگاهم می کند،می پرسد: "سوارش کنم؟"،می گویم سوار کن.پانصد متر نرفته،دختر پیاده می شود و کرایه اش را می دهد و می رود.
دستم آمده که راننده می خواهد چیزی بگوید و منتظر است دختر برود.جوانی ست بسیجی گــون،ریش -مـــَند است و پیراهنش روی شلوار.رو می کند و میپرسد:
-"آقا دختری که این ساعت شب بیرون باشه خراب نیست؟"
مطمئن بودم این را خواهد گفت.
- "بهتره که فرض رو بر خوبی افراد بذاریم".
قدری خودش را جمع و جور می کند،و ادامه میدهد:
-"درسته ولی دختر سالم این موقع بیرون نمیاد."
حال و حوصله بحث کردن را ندارم.می خواهم به زبان خودش جمع و جورش کنم
- "به بیان اسلام هم برای اثبات گناهکار بودن هر کس به چهار تا شاهد عادل نیاز هست،داری؟"
دستم می آید که احساس می کند گیر افتاده و مانده بین گفته ی ِ اسلام از یک سو و عرف کدامیک را انتخاب کند.اولی را انتخاب می کند و می گوید:"راست میگی،شب قدری غیبت نکنیم و گناهای ِ مــردم را نشوریم،من که نمی تونم اثبات کنم،الله و اعلم" و دیگر ادامه نمی دهد.
***
دو:
چند ریشتر برای بیدار کردن قومی کفایت می کند؟پنج ریشتر؟شش ریشتر؟یا هفت به بالا؟
هر چند که ایران جزو زلزله خیزترین کشورهای دنیاست و به طور میانگین هر یک دهه،یک مصیبت شوم را از سر می گذراند،با این حد از تجربیات هولناک درس نمی گیرد و در همچنان بر همان پاشنه می چرخد:ساخته شدن تعدادی مستند،مصاحبه های مسئولین،تیتر روزنامه ها و سایت های خبری و در نهایت گوشزد کردن حادثه در سالگرد وقوع آن... والسلام.دوباره روز از نو روزی از نو.در روزهای واقعه سخن راندن از «شانس» شاید قدری گزافه به نظر برسد،ولی شانس و فقط شانس است که زلزله های بزرگ در شهرهای بزرگ رخ نمی دهد،وگرنه با این سازه های لرزان ابعاد واقعه جهانی خواهد بود.
در زمانه ای که دانش ِ مهندسی،ساخت خانه های مقاوم با هزینه های قابل قبول را ممکن می بیند و می سازد،جان باختن عده ای مردم زیر خروار ها سنگ و گل و سازه های ِ بد ساخت،اندوه را دو چندان می کند.
عجیب نیست که یک سری از آدم ها وجود دارند که اصرار دارند بی شعوری شان را فریاد بزنند.... ؟
ولی به عقیده خودشان چنین چیزی زیر عنوان " بی شعوری" صورت بندی نمی شود.احتمالا ً در ذهنشان چنین چیزی می گذرد :"دختر سالم،بیرون نمی رود و چنان چه برود،پیش از تاریکی باز می گردد".نتیجه از این جمله خب چه می شود؟
و با توجه به دوگانه انگاری حاکم بر چنین اذهانی،نظیر دو گانگی :سالم - خراب و... وقتی کسی المان های مربوط به سالم بودن را ارضا نکند خراب است.به همین سادگی.کما اینکه پسر سیگاری خراب است و یا هر نتیجه گیری ِ دیگری.
من در پی ِ این نیستم که بخواهم این گونه ذهنیت ها را تغییرات بنیادین بدهم،احتمال اینکه کسی تا سنین سی سالگی با ذهنیتی زندگی کرده است و بعد بخواهد آن را تغییری بنیادین بدهد اندک است.(این سن در کل معروف است).
بلکه قدری تغییر ذهنیت و با تساهل و تسامح رفتار کردن در برخی قضاوت ها به گمانم واقع بینانه تر باشد.
سلام
گویی جان برای ما بی ارزش است در آن طرف دنیا به هر قیمتی نمی گذارند جان حیوانات گرفته شود و ما اینجاییم با ساختن قاتلی به نام پراید و خانه های به ظاهر مستحکم و در باطن ویران
خلاصه گویی جان برای ما بی ارزش است
سلام
البته ممکن است که با چنین نظری موافقت نداشته باشید،ولی به گمانم اهمیت دادن "به جان انسان" و الویت دادن جان ِ آدمی،تا حد بسیار زیادی مرهون ِ چگونگی ِ تعریف روابط انسان و کائنات است،در نگاه ِ "انسان محـــــور" است که انسان اهمیتی تام می یابد و حراست از جانش الویت می یابد،تا زمانی که گزینه های ِ دیگر در مقام بدیل،اهمیتی همتای ِ جان آدمی دارند،بدیهی ست که از کف رفتن جان ِ آدمی چندان مشکلی ایجاد نمی کند و با عبارتی نظیر "امتحان ِ الهی " بود و... قضیه جمع و جور می شود.
لطفا بصیرت داشته باشید . موارد بی شمار مهمتر از جان مردم هست که به آن بچسبیم و ول نکنیم این ریسمان محکم ..... را .
آه بلی،بصیرت!
16030302061758آیا بالاخره راهی برای کسب درآمد از اینترنت وجود دارد ؟؟؟
یک راه مطمئن و درآمدزا برای کسانیکه مایلند از صفر شروع نموده و از هیچ به همه چیز برسند
درآمد بسیار زیاد , آسان , مطمئن و قانونی برای صاحبان سایتها , وبلاگها و بازاریابها
با هر بازدید و سابقه فعالیتی که دارید به گروه ما بپیوندید
>>> و طعم واقعی پول اینترنتی را حس کنید <<<
آیا تا به حال اندیشیده اید که می توانید در منزل و بدون نیاز به خروج از منزل حتی تا سقف 755 هزار تومان در ماه نیز درآمد داشته باشید؟؟؟
برای کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.site01.biz.st
نمی دونم از مطرح کردن این حرفا چه نتیجه ای می خوان بگیرن. انگار دختری که دیروقت بره خونه آدم نیست.
عکاشه گفته بود زلزله ی 6 ریشتری باید 6 تا زخمی می داد, نه 360 تا کشته (که متاسفانه تا اینجا به 2هزار تا رسیده). بعد هم گفته بود که این اتفاق نشون می ده مدیریت بحرانمون چقدر ضعیفه.
مصیبت های تموم نشدنی دیگه رمق برامون نذاشته.
آدم که هست،ولی آدمی خراب !
امشب می شنیدم در رسانه ی ِ ملی از اینکه نمایندگان مجلس از کم پوششی زلزله بدان انتقاد کردند،گله می کرد ! با این ادعا که بهتر است همدیگر را کمک کنیم !.یکی نیست بگوید آخر مردکه ! رسانه ای که به جای اینکه اطلاعا رسانی کند و مردم را بسیج کند،خنده بازار و المپیک و شب قدر و... را پوشش می دهد،چه دفاعی می تواند از خود داشته باشد ؟!
سلام محمدرضا
ممنون برای اطلاع رسانی درباره کمک ها
آن آدمها هر کاری بکنند بالاخره حسادت که هست . بیشتر این جور مواقع از روی حسادت چنین حرفایی می زنند
درباره زلزله و درس هایی که از آن نمی گیریم حرف زیاد زده ایم
در آمارهایی که می دیدم سال 56 در بندعباس و حوالیش زلزله ای با قدرت 6 ریشتر آمده و 156 نفر کشته شده اند و حالا همان زلزله نزدیک به 350 نفر کشته دارد .
خوب این نشان می دهد ما در این تقریبا چهل سال از جایمان تکان نخورده ایم .
روی گسل ها خانه ساخته ایم . مهندس ناظر و پیمانکار کم فروشی کرده اند . خانه های روستایی هم که هیچ . یک مشت خاک و گل شده اند خانه
این بار باز هم شانس یاری زیادی کرد که زلزله روز بود اگر شب بود احتمال تکرار فاجعه بم می رفت .
البته با این پس لرزه هایی که هر شب ما را به خیابانها و پارکها می کشاند معلوم نیست فاجعه ای هم در راه هست یا نه !
همین دیشب شدتش 5.3 ریشتر بود . خودش اندازه یک زلزله است پس لرزه نیست که .... فعالیت گسل اهر هم که به گسل عزیز تبریز نزدیک است هم چنان ادامه دارد
سلام از ماست
خواهش می کنم،از اینکه کمک کردنم این چنین ناچیز است سخت اندوهگینم،چند تن از دوستانم نیسان گرفتند و کمک جمع کردن و آمدند آن حوالی.
واقعا ً خود من اندیشه ام این سات که شانس است که زلزله ای با این شدت در شهرهای بزرگ رخ نمی دهد.واقعیت این است که وضعیت ساختمان سازی ایران به معنای راستین کلمه مایوس کننده است.چه مصالحی که به کار می رود،چه نوع سازه ها،چه چگونگی کاربست مصالح،سنگینی سازه ها و... همه این ها سبب می شود که در برابر لرزش های زمین به غایت آسیب پذیر باشیم.
در ضرب المثلی معروف می گویند که آدم عاقل از تجربه هایش درس می گیرد،آدم زیرک از تجربیات دیگران.با این حساب جایی برای ما ایرانیان باقی نمی ماند.زیرا جنس سازه ها همچنان چنگی به دل نمی زند.امیدوارم همین سازه های سنگین و بدقواره همچنان با برجای باشند
سلام محمد رضا خان
می خوانمتان . اما ملول تر از آنم که چیزی بنویسم . پوزش
سلام و سپاس
امید که رفع غم شود
خوب نتیجه گیری کردی پسر جان
دختری خیابانی که حق کسی را نمی خورد ... نان بازو و آبروی خودش را می خورد ... خراب نیست !
خراب آقایانی هستند که نان در دستشان اسیر است و به بهای تن هم مشتشان را باز نمی کنند
نان در مناطق زلزله زده ، باران نیست که به تساوی ببارد ... پل صراط ساخته اند و ناخودی ها را پرت میکنند به زیر ...
از این خراب تر چه می تواند باشد ... خوب است شبهای قدر داریم وگرنه ...؟
....
چطوری محمد رضا ؟
سلام مادرم
مادرجان امیدوارم بیایی و این پاسخ را بخوانی
زیرا که من کانال ارتباطی دیگری با خودت ندارم.آف هایم در مسنجر را پاسخ نمی دهی و نمی دانم چرا وبلاگت را نمی توانم باز کنم،این روزها خانه نشینم و گذارم به کافی نت نمی افتد که بتوانم آن جا امتحانی بکنم.
خوبی مادرم؟سلامتی؟
پیامی از خودت بر من برسان که منتظر پیامتم
سلام گل پسر
به جان مامان هیچی آفی دریافت نمی کنم . نمی دونم چرا ؟
خوبم .