مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

مترجــم دردها

هر آنچه سخت و استوار است،دود می شود و به هوا می رود

خواب بیست و یکم

تیره نوشت:

نخستین روز سال گذشته با خبر بدی آغاز شد.یکی از دوستانم در سفری که  به همراه مادرش به مشهد رفته بود ، تصادف کرد.در جاده باریک ماشین به شانه خاکی رفته بود و سرنگون شده  و مادرش جان شیرین را از دست داد.پدرش هم در جنگ شهید شده بود و حالا تنها زندگی می کند.پس از چند سال کار کردن خودرویی خریده بود و به عنوان شیرینی با مادرش عازم مشهد بودند که حادثه اتفاق افتاد.در روزهای تنهایی و بی کسی چه می کند؟


امسال اتفاق مشابه دیگری افتاد.دوست دیگرم، در سفر نوروزی به کردستان تصادف کردند.پدرش درجا فوت کرده بود.مادرش در کما بود و خواهرش از ناحیه گردن آسیب دیده بود.امروز با خبر شدم که خواهرش نیز بر اثر عفونت پس از جراحی فوت کرده است.حتی نمی دانم که زمان رو در رو شدن چه طور به او تسلیت بگویم...


از این گونه مردن می ترسم.ترس نه،بیزارم.انگار بر اثر کوتاهی دیگری عده ای می روند و آب از آب تکان نمی خورد.جاده های خطرناک،خودروهای ناامن،فرهنگ رانندگی ِ پایین مردم و...در هر سفر بین شهری خودم و یا عزیزانم مدام بیم این دارم که مبادا اتفاقی مشابه برای ما نیز بیفتد.کسی که نمی داند و نمی داند که نمی داند در عمل، از بسیاری از خطرات و مشکلات در بی اطلاعی به سر می برد و نفس همین بی اطلاعی،پروای  از رفتن را از او می گیرد.اما آنکه دانست دیگر نمی تواند فراموش کند و اضطراب را به دوش باید بکشد.برای کسی که از خودرو و وضعیت ترافیکی کشوری با خبر نیست و یا برایش اهمیتی ندارد،اینکه چه خودرویی سوار است و چه طور باید رانندگی کند در درجه چندم اهمیت است،ولی برای کسی همچون من که هم علاقه مفرط به خودرو دارم،از نزدیک درگیرش بودم و بخشی از شبه تخصص ام در این موضوع ست،اتفاقاتی از این دست همچون خاری ست که به چشمانم می رود.زیرا که می دانم که هر خودرو یک مین است که هر لحظه بیم انفجارش می رود.


تمایلی به کش دادن موضوع ندارم،به شخصه بخش اعظم مصیبت هایی از این دست را مدلول عملکرد ناقص حاکمیت می دانم که برای جامه عمل پوشاندن شعارهای تهی و بر روی کار نشاندن مدیران بی کفایت،از هر تلاشی خودداری نکرد.کار به جایی رسیده که زباله های نظیر پراید و پژو سمند و پرشیا و... هر سال فیس لیفت می شوند و با قیمتی کلان عرضه می شوند و کسی گوشه چشمی ندارد که ناامنی خودروهای وطنی چطور هموطن را به زیر خاک می کشاند.خودروهای با قیمت پایه پانزده هزار دلاری باید به قیمت 40 میلیون تومان به فروش برسد تا بازار مکاره ای که حضرات راه انداختند سرد نشود.جان انسان ها چقدر اهمیت دارد.


در تصادف هایی که ذکرش رفت،چند انسان مردند.چند انسان...


...


روشن نوشت:


خبر خوش - دست کم برای من - اینکه یکی از دوستان سابق بعد از دوسال مجددا قلم بر دست گرفته و نگاشتن را آغازیده.دو سال خاطرات خوش ما با هم در یاهو 360،با بسته شدن این شبکه به خاموشی گرایید،اکنون که او باز گشته می توان امید داشت که تنور دوستی ما روشن تر از سابق بشود.خودش را باید از لا به لای نوشته هایش شناخت و حس کرد،ولی از طرف خودم بگویم که هر کس تا به حال دوست من بوده از این به بعد دوست او نیز هست!امید دارم که نوشتن در اینجا را جدی بگیرد.بهتر است نوشته های خودش را بخوانید


به صفحه دهه چهارم بروید.[کلیک]

نظرات 24 + ارسال نظر
منیره چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 16:51 http://booyedoost.blogfa.com

سلام
مرگ عزیزان ما در اینگونه حوادث در برنامه ریزی هاشان پیش بینی شده . هر خانواده عزادار مدتها از جرگه معترضین و متفکرین شاید خارج میشود . اگر زمانی نظام پادشاهی به معتاد کردن جوانان متهم بود تا خرد ها پژمرده گردد . امروز هم تصادفات مانند فقر اقتصادی و فرهنگی ابزار حاکمان است . وگرنه نام توریست بر باجناق های پراید نشین ٍٍباربند تا سقف آسمانٍ چادر خواب نمی گذارند.
**********
شهر ساحلی من حال و روزی داره فصل سفر . یک راننده تاکسی میگفت صبح زود وقتی میدون قو رو دور میزده یک بچه که تازه چهار دست و پا راه میرفته از چادر میزنه بیرون . بابا ننه هم لا لا ...
فک کن جاده ترانزیت با اون همه تریلی ... میگفت ماشین رو وسط خیابون رها کردم پریدم بچه رو گرفتم .. داشت تعریف میکرد هنوز تو شوک بود بد بخت !!
نمی دونم چرا بالا پایین این کامنت لحنش دو تاشد !!

سلام

راستش من آنقدر بدبین نیستم.البته قرار دادن یک آدم بی کفایت در جایی که به جان انسان ها مربوط می شود تا همین حد می تواند جنایتکارانه باشد.ولی فکر نکنم برنامه ریزی دقیقی برای اینکار صورت گرفته باشد.اینها اصلا شعور برنامه ریزی اگر داشتند برای کارهای خودشان برنامه ریزی نمی کردند که این روزها دلدادگان ولایت صفحات دولت را فیلتر می کنند.

داستان تکراری چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 20:56 http://baharakmv2.blogfa.com

خاااااااااااااااک بر سر ما با این مملکتمون. پارسال توی عید چند تا ز دوستهام تصادف کردند و سرمایه زندگیشون دود شد و رفت هوا. کلی هم به راه و ترابری پول دادند بابت خسارت زدن به گارد ریل ها و جاده!! ما که توی تعطیلات همگانی مثل جشن ارتحال و عید و غیره خونه نشین میشیم. جون عزیزه.

پول جهنم،جان نباید از دست برود.کار خوبی می کنید که خانه می نشینید.جان عزیزتر از هر چیزی ست

بلندترین چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 ساعت 21:18 http://www.bolandtarin.blogfa.com

آه نمی کشم چون می دونم از دست اونم کاری بر نمیاد...

اون منظورت کیه؟

منیره پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 14:46 http://booyedoost.blogfa.com

ولی من همین قدر بد بینم . چون تا قبل از انتخابات که بیننده برنامه های صبح تلوزیون بودم و تشویق دائم مردم بی نوا رو برای رفتن به سفرهایی که بیشتر یاد آور اوضاع جنگی و آواره گی مردم هست تا رفتن به تعطیلات میدیدم . با اون اتومبیل های که تابوت های بالقوه بودند و حمل بیش از حد سرنشین و بار . برام جای شک باقی نگذاشته بود. هرگز گفته نمیشد اینگونه سفر اشتباهه . حتا اگر کارشناسی هم به خطا بودنش اشاره می کرد مجری به ادامه سفر تشویق میکرد . به هر حال نتیجه یکی هست . گرفتار شدن مردم و گاهی توبه واستغفار به درگاه الهی که به کدامین گناه مجازات شدند

من هم چنان مخالفم.اشکال در جهان بینی هیئت حاکمه ست.وقتی که ارج جان انسانها را به رسمیت نمی شناسند مشخص است که بدست آوردن استقلال خیالی اهیت بیشتری پیدا می کند.

جان انسانها وقتی بزرگترین الویت مسئولین باشد تلاش برای محیا ساختن امنیت خودرو ها شتاب می گیرد.زمانی که پارازیت ها را می فرستادند عده ای اعتراض می کردند که این کار سبب آسیب دیدن کودکان چند ماهه می شود ولی حاکمیت به روی مبارک نیاورد که نیارود.انگار نه انگار که جان کودکی به میان است.

اگر بخواهند این طوری ملت را افقی کنند کاری را که در سیستان بلوچستان و یا کردستان می کنند ساده تر است.توبه اجباری !

منیره پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 14:47 http://booyedoost.blogfa.com

سلام
یه سوال ... از اون جایی که محمد رضای من توی بدترین سن تحصیلی مجبور به آموختن زبان خارجی شده یعنی نه فارسی رو اونقدر بلد شده که بتونه به عنوان معیار دستور زبان به کار بگیره و نه اینقدر به آلمانی مسلط هست که برای تفسیر متون ادبی و تجزیه اشعار به کارش بیاد و چون علاقه مند به یادگیری دستور زبان فارسی هست تصمیم گرفته هم زمان فارسی رو هم یاد بگیره ... قطعن برای خودم و نازنین هم همونطور که اهمیتش رو تذکر داده بودی الزامیه... با این اوصاف ممنون میشم اگه بهترین
کتاب یا مجموعه اینترنتی که در آموزش دستور زبان فارسی به کار میاد رو در صورت امکان معرفی کنی .

وای رروم سیاه !
راستش من در دوران تحصیل از دستور زبان فارسی و عربی در نهایت ممکن اش بیزار بودم و نمره ای بالاتر از یازده و دوازده نیاوردم.کتابی در این زمینه نخواندم.کتاب های فارسی خواندن می تواند کمک اش کند،خاصه کتابهایی که ترجمه شده هستند و معادل های تا حدودی دقیق فارسی دارند.

با متخصص اش مشورت کنید بهتر است.من دانشی ندرم و فقط باعث گمراهی شما می شوم و مشکلاتتان را بیشتر می کنم.از دوستانم می پرسم و چنانچه راهکاری موثر داشتند پاسخ را برایتان می فرستم

فانی پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 17:33 http://oldmidwife.persianblog.ir

هی محمد رضا!می تونی تا آخر دنیا به من بخندی اما من معتقدم اون می تونه شیشه و سنگ رو بغل هم نگه داره.و پیمونه هم وقتی پر شد دیگه پر شده.ربطی هم به اصول مملکت داری نداره.
حرص نخور برادر!خوب همه جا که نمی شه هم عقیده بود با هم!

هی فانی ! برای چی بهت بخندم؟
قرار باشد که هم نظر تام باشیم که دیگر چه نیازی به خواندن هم داریم؟

منیره پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 20:10 http://booyedoost.blogfa.com

برای فانی
ببخشید جسارتن
آهای فانی عزیز پس شیشه های اینجا (جهان اول) محکمتره یا سنگشون پنبه ایه ؟ پیمونه که دیگه نگو با این همه مشروب و سیگار قربونش برم زن هفتاد ساله دوچرخه سوار میشه با یه دست فرمون / یه دست چتر / زیر بارون !! پیمونه ندارن اینا گمونم ربطی به این نداره که هنوز نمازم قضا نمیشه (از باب ریا عرض کردم)
****
مرسی محمد رضا جان چون تذکر به جا داه بودی گمون کردم این کاره ای ... کاش جزوه های کنکور رو نگه میداشتم فکر نمی کردم همش یادم بره 95 درصد ادبیات فارسی فک کن

فانی بیا جواب بده

...

نه،فقط چند مستند در این باره دیدم.ادبیات قوی داشتید.من 65 زده بودم.

داستان تکراری پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 21:13 http://baharakmv2.blogfa.com

به فانی!
اگه خداست که ما رو نگه میداره چرا پولدارها که با ماشینهای محکمتر مسافرت میروند کمتر میمرند؟ آمار کشتگان ما پرایدی های بدبخت خیلی زیاد است. یعنی خدا ما را دوست ندارد؟

فانی بیا اینجا باز هم.


...

فکر کنم خدا آنها را بیشتر دوست دارد !

فرزانه پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 23:40 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
جان انسان که اینجا مفت است .
من که عمراً قصد ندارم قضیه را مثل فانی به سنگ و شیشه و اینا ربط بدهم همه چیزایی که گفتین و خاک به سر کردن و اینا را هم قبول دارم اما...اما هیچ می دونین اینجا راننده ها چه شونه ؟ چه طوری رانندگی می کنند؟
تو همین سفر نوروزی امسالم سوار هر ماشینی از نوع اتوبوس یا تاکسی شدیم سرعت بیشتر از 60 نداشتند.
آدم دلش می خواست توی ماشین که نشسته ماشینو هل بدهد
به سیصد چهار صد متری چراغ قرمز نرسیده اون سرعتم کمش می کردند . حتی برای چند تا گشت خارج شهر هم که رفتیم اوضاع همین طوری بود . خوب حالا پیدا کنید همه پرتقال فروش ها را

نخستین روزی که برای یادگیری رانندگی رفته بودم مربی گفت خب برویم.
گفتم کجا؟
گفت مگه رانندگی بلد نیستی؟
گفتم نه
از تعجب شاخ در آورده بود
می گفت غالبا خانواده ها رانندگی را به فرزندان یاد می دهند و بعد برای مراحل قانونی می آیند وگواهینامه می گیرند !جالب اینجا بودکه خودش مثلا می گفت که ده ثانیه قبل از سبز شدن چراغ حرکت کنم و مواردی از این دست

...

به گمان من جدای از اینکه فرهنگ رانندگی ما ایرادات بزرگی دارد که ناشی از فرهنگ خودمان هم می شود،خود مجریان قانون نیز قانون را چندان جدی نمی گیرند.به نوعی همه به گونه ای تعادل رسیده اند انگار.در فنلاند که بهترین و قانونمند ترین رانندگان جهان را دارد پروسه یادگیری رانندگی دو سال به طول می انجامد.در ایران تا آنجاکه من خبر دارم تنها بیست ساعت است.به اینها بیفزایید فرهنگیکه قانون را جدی نمیگیرد،آموزش گاههای نیم بند ،جاده ها و خودرو ها و...

...

فانی کجایی؟

داستان تکراری جمعه 9 اردیبهشت 1390 ساعت 00:12

پس بگو داشتید دنیای سوفی میخواندید که کم پیدا بودید.

نه .دنیای سوفی را پیش از خواب می خواندم .اینترنتم مشکل داشت.در کمال پر رویی قصد راه اندازی اینترنت پرسرعت داشتم که مجددا تنبلی بر من غلبه کرد و به دایل آپ رضایت دادم

فانی جمعه 9 اردیبهشت 1390 ساعت 00:21 http://oldmidwife.persianblog.ir

سلام!من هنوز معتقدم!
دوستان!منیره جان!بهارک نازنین!فرزانه خانم!
عمیق تر نگاه کنید!
عدل خداوند چیزی است فراتر از جهان اول و دوم و سوم و شاهزاده و گدا!
شما هم حق دارید به همراه محمد رضا و دیگر منور الفکر های جهان به من بخندید!
اما من هنوز معتقدم...

تند نرو فانی

اتفاقا من هیچ موضع گیری ای در برابر نظرت نداشتم و ندارم.قابل باور نبود ولی قابل رد هم نبود.خدا هم اگر بخواهد کمکی کند به کمک بنی بشر می کند.

کسی به تو نخندید.امیدوارم هیچ گاه برایت پیش نیاید ولی بعید می دانم اگر حادثه ای مشابه برایت پیش بیاید همچنان بر این نظر استوار باشی.اگر حرف تو را معتبر بدانیم و صمیمانه باور کنیم به نظرت نوعی انفعال در پی نخواهد داشت؟

خدا جمعه 9 اردیبهشت 1390 ساعت 05:09

سلام ما بر بنده مهربانتر از خودمان فانی
هر چی منتظر ماندیم بیایی از ما رفع اتهام کنی نیامدی بنده نیک گفتار ما !
با این که سرمان خیلی شلوغ بود خودمان آمدیم .
ما کی گفتیم سنگ ها را بغل شیشه بگذارید جان پرودگار !
ما کی گفتیم پیمانه هاتان را سال به سال لایروبی نکنید جانان ما !
این همه افلا افلا گفتیم که تصادفات جاده ای را گردن ما بیاندازی؟
همین حرفها را میزنید بعد از قول ما میگویند یضربوهن !!
لا تقولو لا تقولو !!(عربیش درسته ؟ همش 50 درصد زده بودم )
خب دیگر برویم این کشور بی سنگ و شیشه آلمان عقلشان که نمی رسد تعطیلات بهاریشان را استانی کرده اند . هنوز استان منیره اینا در تعطیلات هستند . کار ما آن جا کمتر است سپاس از جان بی مثال ما هم بیشتر . ما میرویم دوست داشتید شما هم بیاید خودم حافظ

سلام بر دوست ما.
خدا جان منور کردید وبلاگ ما را.باز هم بیا.البته اینجا و نه آلمان

نادی جمعه 9 اردیبهشت 1390 ساعت 16:58 http://ashkemah.blogsky.ocm

مرگ یک حادثه باشه یا که بر اثر کهولت سن باشه از آن گریزی نیست. زمانش که برسه اون ور خاک هم که باشی در یک خانه ییلاقی کنار دریاچه هم نشسته باشی میاد و جانت را می گیره

متاسفانه باید بگویم سخت مخالفم.این جور تفسیرها نیازمند این است که بپذیریم که مرگ یک نیروی خارجی ست که قدرت تغییر دارد.برای من یکی مرگ یا در صورت کمرنگ شدن المان های مهم برای حیات است یا تصادفات و جبرهای ناشی از حیات انسانی.


تصور کنید اگر این تصادف شوم رخ نمی داد،باز هم مرگ در این زمان خاص به سراغ نزدیکان دوست من می رفت؟

پاسخ من منفی ست

بلندترین جمعه 9 اردیبهشت 1390 ساعت 18:22 http://www.bolandtarin.blogfa.com

اون منظورم آهه

این جمله از قصه تلخون بود نوشته صمد بهرنگی

یادش بخیر ...

فهمیدم

نادی جمعه 9 اردیبهشت 1390 ساعت 20:14 http://ashkemah.blogsky.com

کسی که به دنیا میاد نوشته شده باید تا ابد دهر بمونه؟ همه می دونن زندگی در این دنیا یک زندگی موقته. این همه ادم یهو از یک خیابون رد بشن و قلبشون بگیره. فقط یه ایست قلبی زندگی تمومه

در مورد کامتنتی که برام نوشتی برخورد خودت چطوریه؟ در مواجهه با چنین فردی؟ چطوری از شرش خودت را خلاص می کنی؟ شخصی که بهت علاقه مند بشی اما تو به دلایلی علاقه ای نداشته باشی

من نمی گویم تا ابد زنده بماند.ولی می توان عمر مردم را بیشتر کرد.کما اینکه میانگین عمر مردم طی سده اخیر یک تا دو دهه بیشتر شده.همه اینها مرهون رشد بشر در پیشگیری از عوامل مرگ زاست.

...

بسته به جنس برخورد طرف دارد.اگر کسی بخواهد مستقیم بگوید میتوان مستقیم به او گفت.ولی کسی که در لفافه رفتار می کند اگر مستقیم رفتار کنی راه فرار دارد.نکته دیگر اینکه نوع رفتارها برای دختر ها و پسرها متفاوت است.دختر ها گونه دیگری ابراز علاقه می کنند و پسرها گونه دیگر.من اگر حرفی بزنم از دید یک پسر می توانم نظرم را بگویم.

درخت ابدی شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 04:26 http://eternaltree.persianblog.ir

به نظر منم بیش‌تر مشکلات سر رعایت نکردن استاندارهاس؛ می‌خواد فرهنگ رانندگی باشه یا جاده‌ها و وسایل نقلیه.
چیزی که من این‌جا دارم می‌بینم مطلق‌العنان شدن راننده‌هاس. اگه توی پیاده عقب نکشی، پرتت می‌کنن اون‌ور جاده. بحث اصلا متافیزیکی نیست!

جماعت رسما علیه دترمنیسم رم کردند !

نیکادل شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 13:48 http://aftabsookhte.blogfa.com

بله روزگار غریبی است برادر جان ...
اتفاقاً مدتی پیش با دوستی بحثی داشتم سر همین موضوع پیمانه مورد بحث فانی جان.
برای رد نظریه پیمانه خدمت دوست عزیز عرض کردم که جلسه ای داشتم با چند شرکت بیمه دیدم نرخ نوع خاصی از بیمه در ایران به طرز عجیبی با استاندارد جهانی فاصله دارد. دلیل را جویا شدم گغتند در اروپا متوسط پیمانه را 107 در نظر می گیرند در ایران 49! فلذا نرخ ما از بقیه دنیا خیلی متفاوت است!!!
بله پیمانه است دیگر!
منتها پیمانه انان که بر پیمانهای معقول می ایستند با پیمانه ماها که بر اصول نامعقول سواریم و انواع امورمان هم تابع اصول نامعقول است تفاوت بسیار دارد!

آری.رسم روزگار - در جهان سوم - این چنین است

منیره شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 16:28 http://booyedoost.blogfa.com

سلام یه توک پا لطفن ...
راستی تولد داستان تکراری رو که فراموش نکردی . 10 اردی

حواسم بود.آمدم

بلندترین شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 17:19 http://www.bolandtarin.blogfa.com

خدارو شکر

مراتب همدردی من رو هم با مامان پذیرا باشید از دست بعضی از گونه های بچه ها!

ولی خوب به هرحال گاهی فکرها پیش میاند دیگه دست خودمون نیست!

دست خودمون که نباید هم باشد،در اختیار مغزمان است !

داستان تکراری شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 18:22 http://baharakmv2.blogfa.com

ممنون.

ناقابل بود

داستانسرا(عمولی) دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ساعت 11:28 http://www.amoooly.com

وووووووووووووووووی چه خوابای شیرینی اینجا هس

آقا شما مطمئنید حالتون خوبه؟

شاید برای دوستان دیدن پروفایل دوست عزیزمان جالب توجه باشد !
http://www.amoooly.com/Profile/

میله بدون پرچم دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 ساعت 21:44

سلام
کمی دیر رسیدم!
خوشحالم که در کامنتها وسیله نقلیه از اولویت اول خارج شد! چون واقعاً هم چنین نیست... رانندگی در ایران افتضاح و بلکه از افتضاح هم یک چیزی اون ور تره... تلفات ماشین های به روز هم کم نیست...وقتی با سرعت 120 تا بخوری پشت کامیون هر چیزی که سوار شده باشی غزل خداحافظی رو به هفت زبان زنده می خوانی... پراید هم تلفاتش بالاتره چون تعدادش خیلی بیشتره ...تازه از یک خودروی طراحی شده برای درون شهری چه انتظاری داریم ؟ .........دیگه دیر شده و فایده نداره
در مورد قضیه پیمانه و ... با نیکادل موافقم و خودت که اشاره کردی طی دهه های اخیر پیشرفت باعث بالاتر رفتن سن امید به زندگی شده ...
پیمانه هم پیمانه های ژاپنی!

مخالفم.برادر شما در دانشگاه قطعا دینامیک را پاس کردی،نکردی؟

از اندازه حرکت و.... هم قطعا سر در می آوری.وقتی خودرویی مثل پراید تصادف می کند هزار بار فرق دارد با خودرویی مثل کمری و یا آزرا و حتی مدلهای پایین تر.ساز و کار اینها به گونه ای ست که ضربه را جذب می کنند،موتور به زیر بدنه می رود،کیسه های هوا از برخورئ سرنشین با شیشه و بدنه جلوگیری می کند.خودرویی مثل ریوکه در سال تولیدش بدترین خودرو از نظر ایمنی در جهان شد هزار بار فرق دارد تا با خودرو های ایمن امروزی.

قبول دارم فرهنگ رانندگی پایین است،ولی با همین فرهنگ پایین یک خودرو کیسه هوا دار تا حد یک خونریزی از دماغ ضربه را کاهش می دهد،در خودرویی مثل خودروهای وطنی ضربه مغزی می آورد.برادر شما که دیگر نباید این حرف را بزنی در این رشته بودی و خواندی و می دانی در دنیا چه خبر است.خودرو داهل شهری و برون شهری ندارد که،ایمنی در کشورها طبق استاندارد ها باید رعایت شود.در اروپای شمالی و خودروهایش به این مسئله بهای بیشتری می دهند.خودرویی نظیر آزرا که دست بر قضا کره ای هم هست یازده کیسه هوا دارد.یازده تا.

کار از پایبست خراب است.طبق استاندارد های دو دهه پیش خودروهای باربری نظیر کامیون ها باید ارتفاع سپری همانند شخصی ها داشته باشند و خودروهایی وطنی ارتفاعی بسیار بیشتر دارند که در صورت تصادف با سر راننده مقابل برخورد می کنند.

باور کن اگر کشوری صاحب دار بود این خاک،تلفات رانندگی ده درصد حال هم نمی بود

منیره سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1390 ساعت 14:22 http://booyedoost.blogfa.com

مرسی که تیک خصوصی رو نزدی ...
منو با منیره نسیم سرچ کن . خوشحال میشم .

حتما پیداتون خواهم کرد.مرسی

میله بدون پرچم سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1390 ساعت 15:20

سلام
البته پاس کردم با دکتر نیکخواه هم پاس کردم
من هم نگفتم که خودرو اصلاً جزء گزینه ها نیست بلکه تصریح کردم اولویت اول نیست یعنی متهم ردیف اول نیست.
به مثالی که زدم توجه کن: با سرعت 120 بزنی به کامیون (همین کامیون های موجود!) در این حالت زیاد تفاوتی ندارد پشت چه خودرویی باشید... البته یک فرقی دارد جسم باقی مانده !
من هنوز هم معتقدم که رانندگان و نوع رانندگی ما در ردیف اول هستند. (طبیعیه که قبول دارم در سرعت های معقول ایمنی خودروهای روز نسبت به این چیزایی که ما سوار می شویم خیلی خیلی خیلی بالاتر است)
در همان جاهایی که مثال زدید در کنار خودروهای استاندارد رانندگان هم رعایت می کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد