-
سی و ششمین خواب
جمعه 10 تیر 1390 00:47
د ر زمانی نه چندان دور که «خودروپیمایی» را به اشتباه «مسافرت» می خواندند؛سر و کار داشتن با مـــَبال های بین راهی،گرچه اکراه پذیر،ولی اجتناب ناپذیر بود.غالبا ً در این گونه موارد باید یکی را که بیش و کم مورد اعتماد «وسواســِین» و «بی خیالــِین» بود را به عنوان خبر چین به مبال هایی که در مساجد،پمپ بنزین ها،مسافرخانه ها،...
-
سی و پنجمین خواب
چهارشنبه 8 تیر 1390 00:28
اجازه درد و دل هست؟ ر وزهایی غریبی ست.هر روز - و دقیقا هر روز - یکی از دوستانم به پیشم می آیند و هر یک برای چند ساعتی درد و دل می کنند و می روند.خودم را به عنوان شنونده خوب نمی شناسم،لابد آرامش کتاب فروشی و سوال هایی که من می پرسم این دلخوشی را ایجاد می کند.در حادترین مورد یکی که از باقی ناامیدتر بود می گفت که چند...
-
سی و چهارمین خواب
دوشنبه 30 خرداد 1390 16:13
د ر فیلم «شکلات»٬ شبه کشیش ده که همه را از شکلات خوردن منع می کرده و حالا به قصد تخریب مغازه شکلات فروش نیمه شب به آن هجوم برده ٬ناخواسته تکه ای شکلات زیر زبانش حس میکند و میبیند که : اِی٬همچین هم بد نیست . از آن روز دیگر بساط دل دادن به خواهش های ناسوتی علنی می شود.مزه شیرینی شکلات را او بی واسطه حس می کند.همان شکلات...
-
سی و سومین خواب
سهشنبه 24 خرداد 1390 23:15
سپاسگزارم آقا غالبا کرایه را همان ابتدای نشستن می پردازم و خودم را از شر تماس بیشتر با پول های نکبتی خلاص می کنم.من راضی،راننده راضی،( انشاالله ) خدا هم راضی.دیروز اما برای نخستین بار ،در این مدت ِ طویل ِسیر با خط یازده بود که راننده ی ِ تاکسی از لفظ سپاسگذارم استفاده می کرد. سپاسگذارم خانم.این دویستی که شما داده اید...
-
سی و دومین خواب
جمعه 20 خرداد 1390 00:14
د ر زمان حکومت رفیق استالین بر شوروی،تعداد زیادی روزنامه مانند قارچ در فضای مطبوعاتی به پشتوانه دولت سبز می شدند.جنس و نوع کلمات گرچه متفاوت بود و صورت های مختلفی به خود می گرفت،ولی محتوا بیش و کم یکی بود: فلاکت در دنیای سرمایه داری و خوشبختی در بهشت کمونیستی .با ظهور گورباچف و دوستان و در ادامه، چپه شدن رژیم حاکم،کم...
-
سی یکمین خواب
پنجشنبه 12 خرداد 1390 23:13
ل ودویک ویتگنشتاین همواره بر اساتید فلسفه خــُرده می گرفت که فلسفه ورزی چیزی نیست که استاد در طی ساعات درسی خود در پــِی اش باشد و به محض ترک دانشگاه به زندگی روزانه خود بپردازد.تـَفـَلسـُف همواره در ذهن کسی که پرسش هایی از این دست دارد زنده است و او را ترک نمی کند.خودش پس از انتشار نخستین کتابش مدعی شد به تمامی مسائل...
-
سی امین خواب
دوشنبه 9 خرداد 1390 19:59
گوجه سبز بزن! ب رای نخست بار در امسال عازم کوهم.سنت نانوشته ای بود رفتن مداوم به کوه و طبیعت در خانه ی ِ ما که در دو سال اخیر کم رنگ شده،مشکلات کاری بزرگترین دلیل اش.اگر شانس بیاورم و کوه هم هوای متعادلی داشته باشد،هم از آدم خبری نباشد و هم سنگ ها لایه ای باشند؛می توانم روی کوه صدای باد را بشنوم،یک دل سیر آسمان را...
-
بیست و نهمین خواب
چهارشنبه 4 خرداد 1390 22:25
د ر میان فامیل و دوستان و نزدیکان،به بد مریض بودن معروفم.تا آنجا که ممکن است رعایت می کنم،در زمستان ها طرف سرماخورده ها آفتابی نمی شوم و تا جایی که ممکن است لباس می پوشم که مبادا بـــِچـــام،گاهی آنقدر لباس می پوشم که در اتاقم که بی شباهت به قطبین نیست بی پتو می خوابم.نزدیکان هم خبر دارند که در هنگام مریضی نباید...
-
بیست و هشتمین خواب
شنبه 31 اردیبهشت 1390 23:09
چ ندی پیش ویدئو کلیپی می دیدم از لحظات آخر همراهی دو گربه.یکی سیاه و سپید (ا حتمالا نر ) که بر اثر تصادف با خودرویی دراز به دراز بر روی زمین افتاده بود،نه تکاپویی و نه نشانه هایی از حیات.اما گربه سپید رنگ دیگر،مدام با دو پایش به تخت سینه گربه دیگر فشار می آورد،گویی که می خواهدنفس بدهد،بدین امید ِ ناامید که گربه دیگر...
-
بیست و هفتمین خواب
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 23:14
چ ند سالی ست که دفتر حذف کنکور باز است و هر چند وقت یکبار وزرا آموزش می آیند و خبر از حذف پدیده منحوس می دهند.طرفای کنکور که می شود دیوار حاشا ست که بلند می شود و خبر آمد خبری در راه است و کنکور حذف شدنی نیست که نیست و پروژه حذف به تاخیر می افتد.حالا به سال 93 عقب نشینی کرده و باقی را باری تعالی حالی است.دکان باز...
-
بیست و ششمین خواب
شنبه 24 اردیبهشت 1390 22:30
چ ند سده پیش،نادر شاه افشار شال و کلاه کرد و تیزی رفت هندوستان و قیامتی شد برپا .استدلال:هدایت کافرستان؛نیت:چپوی وسیع ِ خواهران و برادران هندی.گویند که رفتار سپاهیان نادر در ستاندن جواهرات زنان طلا دوست هندی ،چندان با تساهل و تسامح همراه نبوده،مثلا برای گرفتن النگو دست را می بریدند و النگو را می گرفتند،برای گرفتن...
-
بیست و پنجمین خواب
چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 19:09
شور باقالا بزن ! پ.ن.1: راستش مطالب زیادی در ذهن دارم،این روزها برای نوشتن تنبلی ام می آید پ.ن.2: قابل توجه دوستان بلاگفایی (خاصه بلندترین ):بلاگفا مشکل پیدا کرده و نمی شود برایتان کامنت گذاشت.یکی از دلایل کوچ خودم در سال گذشته از بلاگفا همین بود.فکر چاره کنید،بلاگفا هم تحفه نیست ! پ.ن3:به تجربه دیدم که می توان بر روی...
-
بیست و چهارمین خواب
شنبه 17 اردیبهشت 1390 18:44
ب ابابزرگ ها را کنار می گذاریم که کار بدان جا نرسید.اما پیری را با مادر بزرگ مرحومم شناختم.چهار نوه داشت و آخری من بودم. رابطه اش با من بسیار خوب بود ولی روی هم رفته در ارتباط برقرار کردن کمیت اش لنگ بود و سخت پل می زد.گاهی که به خانه مان سر می زد زمان رفتن اصرار که بیا آنجا و پیش من باش.من هم گاهی می رفتم،دلش خوش می...
-
بیست و سومین خواب
سهشنبه 13 اردیبهشت 1390 01:49
ش اه راحل پس از راه انداختن حزب صوری ِ رستاخیز،خط و نشانی تاریخی برای نا موافقان کشید و گفت که هر کس که نمی خواهد به این حزب بپیوندد گذرنامه بگیرد و برود.معنای تلویحی اش این بود:" یک میلیون و ششصد و هفتاد هزار کیلومتر مربع ارث بابام است و هر کس که نمی خواهد هـــــِرررری " .باز هم به زبان بی زبانی و سُس ِ...
-
خواب بیست و دوم
شنبه 10 اردیبهشت 1390 20:03
تداوم حافظه،اثر سالوادور دالی د ر کودکی، تریلی زرد رنگم برایم مظهر شگفتی بود که چطور آن میزان بار را حمل می کند و آخ نمی گوید.منظور از بار، خاک و شن و سنگ هایی بود که از یک سوی حیاط بارش می کردم و به سوی دیگر حیاط می کشیدم و در آن طرف محموله را خالی .در این مسیر ده-دوازده متری تنها حسی که دست می داد ،غرور بود.در مقیاس...
-
خواب بیست و یکم
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1390 12:31
تیره نوشت : ن خستین روز سال گذشته با خبر بدی آغاز شد.یکی از دوستانم در سفری که به همراه مادرش به مشهد رفته بود ، تصادف کرد.در جاده باریک ماشین به شانه خاکی رفته بود و سرنگون شده و مادرش جان شیرین را از دست داد.پدرش هم در جنگ شهید شده بود و حالا تنها زندگی می کند.پس از چند سال کار کردن خودرویی خریده بود و به عنوان...
-
خواب بیستم
جمعه 2 اردیبهشت 1390 18:49
خانه ی ِ ما محیطی شبه نظامی بود که در کودکی ملزم به اجرای قواعد و قوانین آن بودیم.مثلا در ساعت مشخصی و پیش از غروب باید در خانه می بودیم،در ساعت معینی می خوابیدیم،زمان رسیدن باید دست و پاهایمان را می شستیم و...واضع و مجری این قوانین هم البته کسی نبود جز بابا.گاهی هم قوانین را می شکستیم.حق نداشتیم روزانه بیش از یک ساعت...
-
خواب نوزدهم
دوشنبه 29 فروردین 1390 12:13
س ود جستن از تجربیات شوم دیگران شاید توام با غم باشد،ولی در نهایت به سود خودمان تمام می شود که در مقام پیشگیری چاره جویی کنیم.در هیبت داستان نقل است از همراهی شیر و گرگ و روباهی که برای شکار یار یکدیگر شدند و شیر، گوزنی و گرگ قوچی و روباه خرگوشی شکار کردند.در نیمه روز؛ زمانی که به یکدیگر رسیدند شیر از گرگ خواست که...
-
خواب هجدهم
پنجشنبه 25 فروردین 1390 19:23
اگر زندگی راهی داشته باشد،بی شک مسیری یک طرفه ست که به مقتضیات زمان کند و یا تند می شود.در زمان مصائب روالی کُند (تا مرز لازمان ) و در خوشی ها مثل برق و باد می گذرد.ایستادن؟هرگز،بازگشت و دنده عقب پیش کش. بـــــَد، زمانی می شود که نیم نگاهی به عقب بیندازی و به مسیری که آمدی نیم نگاهی کنی و گمان بری راههای دیگر هم می...
-
خواب هفدهم
پنجشنبه 18 فروردین 1390 18:50
پیش نوشت:خواندن این پست برای کسانی که برنامه «بفرمایید شام» را ندیدند ممکن است کمی گنگ باشد.اینکه خودم چرا می بینم و چطور میبینم را کسی اگر خواست برایش توضیح بدهم. ... نتیجه یک پژوهش جالب نشان داده است که مزه ای که ما در دهانمان احساس می کنیم بر نوع قضاوت های ما موثر است.دانشمندان با تعدادی آزمایش بر روی داوطلبان به...
-
خواب شانزدهم
یکشنبه 14 فروردین 1390 01:25
گاهی الهی الهی گاهی...
-
خواب پانزدهم
پنجشنبه 11 فروردین 1390 23:46
م هندسان اروپایی که به کشورهای خاور میانه سفر می کردند را تذکر می دادند که چنانچه مردمان و خاصه مردهای کشورهای عربی بیش از حد به شما نزدیک شدند این را به حساب نظرات سو ژنسی واریز نکنید و از مختصات فرهنگی این کشورهاست .در برابر از نزدیک شدن و شیطنت های ژنسی در برابر زنان این کشور ها خودداری کنند که حرکت بر لبه تیغ...
-
خواب چهاردهم
دوشنبه 8 فروردین 1390 11:45
ا مسال عوض پارسال را در آوردم.اگر سال گذشته شاهد شکوفایی به یکباره خودم در امر پذیرایی و گرم کردن مجلس بودم و با همه کس می توانستم بجوشم و دست کم برای چند ده دقیقه ای از حکمفرمایی سکوت جلوگیری کنم،امسال کمیتم لنگ ِ لنگ است.فقط پذیرایی می کنم و می روم گوشه ای می نشینم.به ترتیب:پیش دستی،چاقو...
-
خواب سیزدهم
چهارشنبه 3 فروردین 1390 14:01
* نیما در یادداشتهای روزانه از افرادی که به خانه شما می آمدند صحبت می کنه. مثلاً از امام موسی صدر یا مهندس رضوی. چه خاطراتی از آن دیدارها در یاد شما مونده. سیمین دانشور: نیما به موسی صدر حسودی اش شد. موسی صدر خیلی خوش تیپ بود . حالا لیبی (قذافی) یا گمش کرده یا کشتدش، نمیدونم. غروب بود. موسی صدر اومد، در زد. اون یکی از...
-
خواب دوازدهم
یکشنبه 29 اسفند 1389 23:23
ر وز آخر سال بی شباهت به روز محشری که از آن سخن می گویند نیست.حس تعلیق عجیبی دارد.انگار به زور می آیند و کارنامه ات را دستت می دهند و می روند.می نشینی و دو دو تا چهار تا که چه بود،چه شد،چه برنامه ای داشتی و چه کار کردی و...آن لحظات آخر استرس و غم دیگر به اوجش می رسد.حتی لباس های نو و نونوار شدن خانه هم دیگر به چشم ات...
-
خواب یازدهم
چهارشنبه 25 اسفند 1389 14:54
اولین کلمه ای را که نسبت به هر دوست در ذهنم نقش می بندد را می نویسم،بدان معنا نیست که او را دقیقا بدین عنوان می شناسم و یا تصویری که از او بر جای مانده در ذهنم همین است،تصاویر می آیند و می روند ولی برخی پررنگ ترند و برخی ماندگارتر.برای بعضی از دوستان چند تصویر در ذهنم نقش می بندد و برای فردی ممکن است یادگاری نداشته...
-
خواب دهم
یکشنبه 22 اسفند 1389 00:18
در چند روز آخر سال می خواهیم دو بازی وبلاگی داشته باشیم.یکی به دعوت خانم فندق است و در باب نوشتن از پنج لذت زندگی.من یک تبصره به آن اضافه می کنم و پنج لذت متداول زندگی ام را می نویسم.ممکن است که لذت و شعفی تنها یک یا چند بار ممکن شود.من به پنج لذت متداول این ایامم اشاره می کنم. بازی دوم هم مربوط می شود به بازی وبلاگی...
-
خواب نهم
چهارشنبه 18 اسفند 1389 19:41
د ر قامت شعر داستانی از عقابی نقل است که به تیز پروازی خویش در ابر ها می نازد،در سینه آسمان تیری می خورد و از عرش به فرش فرو می غلتد.به انتهای تیر که نگاه می کند،پرهای خویش را می بیند و گفته ای به یاد ماندنی سر می دهد: ز که نالیم که از ماست که بر ماست . خـَمناله عقاب مذکور در داستان،برای سالها افسانه ای را نقل زبانها...
-
خواب هشتم
یکشنبه 15 اسفند 1389 22:44
ج دای از اینکه زبانم به درد و دل کردن سخت باز می شود،در نوشتن غم و غصه هایم نیز زبانی ناتوان دارم.هر بار که به قصد نوشتن وارد شدم و آمدم که از قسمی از اندوه بشری بگویم،آنقدر در محدوده واژگان دست و پا زدم که منصرف شدم.به همین دلیل در بازه ای که اندوهی بر من چیره می شود در می مانم که برای رفعش چه باید کرد.اگر هوا بارانی...
-
خواب هفتم
چهارشنبه 11 اسفند 1389 19:10
جزیره هاوایی را از نظر روی سطح آمدن مواد مذاب می توان یگانه دانست.مواد گداخته براحتی بر روی سطح زمین می آیند و جاری می شوند.هر ناظر خارجی به سادگی می تواند روان شدن مواد مذاب را بنگرد.بر عکس این،در اتشفشان ها،یک لایه از مواد مذاب که مجال بیرون آمدن را نیافته و سرد شده است،از ریزش باقی مواد مذاب به بیرون از دهانه...